سلام
سلام
پسر کوچک پیش کبوترهانشسته بود وبا پدر دانه برایشان میریخت وزیر لب نجوا میکرد پرسیدم با کبوترها حرف میزنی با خند گفت نه صدتا صلوات نذر کرده ام که سالم به خانه برسیدبه پسرم گفت تو چه میکنی گفت من هم صدتا صلوات نذرسلامتی امام زمان کرده ام خداوندا تورا سپاس که جوان مردی را پدرم کردی که بعداز غم پدرم دل شکسته نباشم
پسر کوچک پیش کبوترهانشسته بود وبا پدر دانه برایشان میریخت وزیر لب نجوا میکرد پرسیدم با کبوترها حرف میزنی با خند گفت نه صدتا صلوات نذر کرده ام که سالم به خانه برسیدبه پسرم گفت تو چه میکنی گفت من هم صدتا صلوات نذرسلامتی امام زمان کرده ام خداوندا تورا سپاس که جوان مردی را پدرم کردی که بعداز غم پدرم دل شکسته نباشم
- ۵.۶k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط