بی تابانه در انتظار توام

بی تابانه در انتظار تواَم
غریقی خاموش در کولاک زمستان.
فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند.
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده
راه نهنگی توفان زادم که ساحل بر من تنگ است.
– آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ که قلب من است...🦋🦋

عصرتون باصفا ودل انگیز محبوبم💞🧿

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

نرگسشٖ وا می‌کند طومار استغنای نازیعنی از مژگان او قد می‌کشد...

برای استکان و قند و چایت هم ، دلم تنگ استامان از این حسادتها...

پس از سفرهای بسیار و عبوراز فراز و فرود امواج این دریای طوفا...

به حس و حالِ شاعرانه‌ام قسم که دیدنت خیال بودبه بوسه گاهِ رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط