آدم زمانی آرامش دارد که رها کرده باشد زمانی که رها شده ب

آدم زمانی آرامش دارد که رها کرده باشد، زمانی که رها شده باشد.
باید رها کرد غصه را ، اندوه را ، افسوس را
باید رها کرد که دیگران چه گفتند و چه فکر کردند و چه منظوری داشتند
باید رها کرد که گذشته‌ها چرا بد گذشت و اتفاقاتی که نباید ، چرا افتاد
باید رها کرد افکار اگر و امّا را
که اگر اینگونه رفتار میکردم اوضاع بهتر می‌شد ، اما نکردم
که اگر فلان کار را می‌کردم ، جلوی فلان اتفاق را گرفته بودم
باید گذشت از چراها و امّاها و اگرها ، که نه گذشته‌ها قابلیت بازگشت دارند، نه اگرها و امّاها برایت سودی
که امروز را هم اگر رها کنی می‌شود دیروز
که عمر آدمی در گذر است
دلخوش باش به یک شاخه گل ،
به یک صفحه کتاب ، به چند دقیقه موسیقی ، به نور
دلخوش باش به اینکه هستی و فرصت نفس کشیدن و تغییر داری
کنج دنجی پیدا کن، خودت را با دلخوشی‌ها محاصره کن و به روی خودت هم نیاور که ابر اندوهی در دیروز جا مانده در انتظار تلنگر و باریدن.
دلخوش باش به این‌که اگر زود بجنبی، امروزت را همانگونه خواهی‌ساخت، که دوست داری.
دلخوش باش، که همین دلخوشی‌ست ، معنای حقیقی خوشبختی
دیدگاه ها (۱)

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ بُت ﻧﺴﺎﺯﻡﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮ...

مردی درحال مرگ بودد وقتی كه ...

زندگی مثل یک کتابه!تو الآن تو فصل بد کتابتی و هیچ چیز اونطور...

پارت : ۱۸

گل قرمز و اسلحهپارت دوماز زبان راوی: چند ساعت گذشته بود که د...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط