خونه دوستم ریحانه داشتیم چیپس می خوردیم
خونه دوستم ریحانه داشتیم چیپس میخوردیم
داستان :
من : نسترن بیا بریم پیش ریحان دیه
نستی: باشه بریم
زنگ زدن*
مادرش درو وا میکنه*
من : سلام خاله ریحانه خونه اس؟
مادر ریحانه : اره
من : خووو…
مادر ریحانه : کی یسناس دستش بالا
مح دستمو با تعجب میبرم بالا*
مادر ریحانه : ریحانه هی میگه یسنا کجاس
وارد خونه شدن*
در آوردن کارت برای بازی پانتومیم*
نستی وارد میشود*
من: جنه؟ ها نه نستیه… ؟.؟
درحال بازی کردن*
نستی : اغا یه بازی ای هست که اینجوریه
مثلا تو ۴/۵/۶/۷…تا کارت داری
مثلا ۴۰ تا کارت هم رو میز هست
هرکدام به یه اندازه مثلا هرکدام هفت تا داریم
بعد مثلا کارت رو میز گربه اس
تو باید تو کارت هات دنبال گ بگردی…
من : سهههههههههههههه ساندویچ!
ریحانه و نستی: عاااااح
همینجوری ادامه میدیم
مادرش : بچه ها الان بارون شدید میشه نمیتونید برید خونه !
من و نستی : عاح شت!
رفتن به خانه._.
پایان
داستان :
من : نسترن بیا بریم پیش ریحان دیه
نستی: باشه بریم
زنگ زدن*
مادرش درو وا میکنه*
من : سلام خاله ریحانه خونه اس؟
مادر ریحانه : اره
من : خووو…
مادر ریحانه : کی یسناس دستش بالا
مح دستمو با تعجب میبرم بالا*
مادر ریحانه : ریحانه هی میگه یسنا کجاس
وارد خونه شدن*
در آوردن کارت برای بازی پانتومیم*
نستی وارد میشود*
من: جنه؟ ها نه نستیه… ؟.؟
درحال بازی کردن*
نستی : اغا یه بازی ای هست که اینجوریه
مثلا تو ۴/۵/۶/۷…تا کارت داری
مثلا ۴۰ تا کارت هم رو میز هست
هرکدام به یه اندازه مثلا هرکدام هفت تا داریم
بعد مثلا کارت رو میز گربه اس
تو باید تو کارت هات دنبال گ بگردی…
من : سهههههههههههههه ساندویچ!
ریحانه و نستی: عاااااح
همینجوری ادامه میدیم
مادرش : بچه ها الان بارون شدید میشه نمیتونید برید خونه !
من و نستی : عاح شت!
رفتن به خانه._.
پایان
۶.۹k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.