این موسیقی زمینه منو یادیکی از نوشته های خانم ناهیدگلکار
این موسیقی زمینه منو یادیکی از نوشته های خانم ناهیدگلکار انداخت،گاهی احساس میکنم هزارسال از عمرم گذشته وگاهی
انگار هنوز یک نوجوانم ،من ضربه های زیادی به خودم زدم اماهیچ کدوم دردش مثل زخم
دوست داشتن ودوست نداشتن
کسیکه حتی یکدر صداحتمال نمیدادم روزی برسه که ببینم من براش غریبه ترینم ،اون تقصیری نداره چون ازاولش هم
دلش بامن نبود این من بودم که خیال میکردم میشه بامحبت وصداقت ووفاداری کسیرو پایبند کرد...
بارسفرموبستم فقط نمیدونم کدوم سمت بایدبرم...
انگار هنوز یک نوجوانم ،من ضربه های زیادی به خودم زدم اماهیچ کدوم دردش مثل زخم
دوست داشتن ودوست نداشتن
کسیکه حتی یکدر صداحتمال نمیدادم روزی برسه که ببینم من براش غریبه ترینم ،اون تقصیری نداره چون ازاولش هم
دلش بامن نبود این من بودم که خیال میکردم میشه بامحبت وصداقت ووفاداری کسیرو پایبند کرد...
بارسفرموبستم فقط نمیدونم کدوم سمت بایدبرم...
۲.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.