بخون
بخون
.
خسته شدم
من ادم خوبی بودم
ادم مهربونی
خیلی دلم پاک بود
از زمانی که فهمیدم غرور دارم
خودم نشدم
مجبور شدم شخصیتم رو عوض کنم
چون غرور داشتم و یه ادم مغرور عاشق
هیچوقت نمیگه کسی رو دوست داره
درست مثل خود من
حالا نزدیکانم میدونن من ۲ بار سر غرور شکست خوردم.
میخوام بگم الان بهتره نگی ۲ بار بگی ۳ بار
هرچی سعی میکنم با غرورم کنار بیام نمیشه
میدونم ادم های مغرور رو هیچکس دوست نداره اما دست خودم نیست.
یه روز برای همیشه درسته ازش متنفر بودم
اما ارزوی دیدنش رو کردم
اما دیدمش
از ته دل تا مرگگگ تو چشماش نگا کردم
اما جلوی خودش با بدجنسی و خود خواهی
گفتم #سلام خیلی خشک و خالی
من ارزو کردم که ببینمش
و به ارزوم رسیدم
هرچند که این ارزو بود
پس باید یه چیزی در قبالش بدی
گفتم اگه ببینمش
به بچه های فقیر کمک میکنم
دیدمش، اما پشیمون شدم
از بس خشک و خالی بود فرار کردم
میدونی من میترسم تو چشماش نگا کنم
نه این که بترسما نه
اینقدر محوش میشم که غش میکنم
من میترسم جلوش مسخرع باشم
برا همین بعضی مواقع خودمو بد میگیرم تا مسخره به نظر نرسم
یا بعضی مواقع اینقدر دارم جلو خودمو میگیرم
که لکنت میگیرم
چنان رفتی و محل نزاشتی
که من ماندم و چشمان پر از اشک و درحال جست و جوی کودکان فقیر
زندگی سخته؟ این که غرور داشته باشی خیلی سخته
این که هیچکس سمتت نیاد خیلی سخته
از درون زخمی باشی سخته
تصادف بین مغز و قلب داشته باشی سخته
آه که من نمیخوام تو برگردی
فقط نیاز دارم به کمی اهمیت...
آخرین روزی هم که دیدمش برای همیشه یا همون اول و اخر خودمون... بدون خداحافظی به اتمام رسید
منم گذاشتمش همونجا کنار یک سال خاطره
🥲💔
.
خسته شدم
من ادم خوبی بودم
ادم مهربونی
خیلی دلم پاک بود
از زمانی که فهمیدم غرور دارم
خودم نشدم
مجبور شدم شخصیتم رو عوض کنم
چون غرور داشتم و یه ادم مغرور عاشق
هیچوقت نمیگه کسی رو دوست داره
درست مثل خود من
حالا نزدیکانم میدونن من ۲ بار سر غرور شکست خوردم.
میخوام بگم الان بهتره نگی ۲ بار بگی ۳ بار
هرچی سعی میکنم با غرورم کنار بیام نمیشه
میدونم ادم های مغرور رو هیچکس دوست نداره اما دست خودم نیست.
یه روز برای همیشه درسته ازش متنفر بودم
اما ارزوی دیدنش رو کردم
اما دیدمش
از ته دل تا مرگگگ تو چشماش نگا کردم
اما جلوی خودش با بدجنسی و خود خواهی
گفتم #سلام خیلی خشک و خالی
من ارزو کردم که ببینمش
و به ارزوم رسیدم
هرچند که این ارزو بود
پس باید یه چیزی در قبالش بدی
گفتم اگه ببینمش
به بچه های فقیر کمک میکنم
دیدمش، اما پشیمون شدم
از بس خشک و خالی بود فرار کردم
میدونی من میترسم تو چشماش نگا کنم
نه این که بترسما نه
اینقدر محوش میشم که غش میکنم
من میترسم جلوش مسخرع باشم
برا همین بعضی مواقع خودمو بد میگیرم تا مسخره به نظر نرسم
یا بعضی مواقع اینقدر دارم جلو خودمو میگیرم
که لکنت میگیرم
چنان رفتی و محل نزاشتی
که من ماندم و چشمان پر از اشک و درحال جست و جوی کودکان فقیر
زندگی سخته؟ این که غرور داشته باشی خیلی سخته
این که هیچکس سمتت نیاد خیلی سخته
از درون زخمی باشی سخته
تصادف بین مغز و قلب داشته باشی سخته
آه که من نمیخوام تو برگردی
فقط نیاز دارم به کمی اهمیت...
آخرین روزی هم که دیدمش برای همیشه یا همون اول و اخر خودمون... بدون خداحافظی به اتمام رسید
منم گذاشتمش همونجا کنار یک سال خاطره
🥲💔
۱۰.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.