شبی وقتی زنگش زدم چشماش از خستگی باز نمیشد اما نمی گفت می
شبی وقتی زنگش زدم چشماش از خستگی باز نمیشد اما نمیگفت میخوام بخوابم تااین که خودم راضیش کردم یکم بخواب با وجود تمام خستگی هاش بازم شبا تا هروقت که من بیام منتظرم بیدار میمونه و بعدش میخوابه
مرسی که هستی 🍓
5اسفند1400
12.44pm
مرسی که هستی 🍓
5اسفند1400
12.44pm
۷.۳k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.