های..من ا.ت هستم ...تازه ۲۰ سالم شده.....مامانم عربه و با
های..من ا.ت هستم ...تازه ۲۰ سالم شده.....مامانم عربه و بابا کره ای ....من امگا ولی کل خانوادم آلفا هستن و بخاطر این همیشه حواسشون به من هس.....امروز عقد من عمان هست ....با رضایت خودم میخوام باهاش عقد کنم ولی.......
ا.ت:فاطیما....نمیدونم چرا نظرم عوض شد ..دلم نمیخواد دیه باهاش ازدواج کنم
فاطیما:وا...اگه خوت میخوای باش....میخوام کمکت کنم
ا.ت : مرسی آجی جون...
آماده شدم ....رفتم پایین....فاطیما هواس بادیگارد ها رو پرت کرد منم سریع از هتل زدم بیرون ....دیدم دنبالم راه افتادن ....بدوبدو رفتم خودمو انداختم تو یه ماشین...تهیونگ:وا...
ا.ت:گاز بدهههه
تهیونگ:اما....
ا.ت:بابا تو گاز بدهههه
حرکت کردیم ....خدا چه تند میرفت ...وای چه خوش تیپه لعنتی
گممون کردن ...ا.ت:نگه دار میخوام پیاده شم
تهیونگ:......😏
ا.ت:وا ...میخوام پیاده شم
دستمو گرفت گفت:وقتی تازه پیدات کردم کجا....
بعد لین حرف چیزی نگفتم تا رسیدیم هتلش...رفتم بالا
(ویو تهیونگ)
زنگ زدم به حوا...حوا:جان داداش
تهیونگ :حوا سریع یه چند دست از لباسای خودت بیار
حوا:وا برا چی
تهیونگ:تو بیار کار نداشته باش
یکی اومد در باز کرد دیدم یه زن اومد تو گفت:وا تهیونگ این کیه
پس اسمش تهیونگ بود....تهیونگ:نیمه روح من
حوا:بالاخره پیدا کردی
تهیونگ:باش دیه برو
اومد سمتم لباسارو داد گفت برو یه دوش بگیر
رفتم یه دوش گرفتم یخ تیشرت لش بنفش با یه شلوارک مشکی پوشیدم رفتن بیرون دیدم که.....
ا.ت:فاطیما....نمیدونم چرا نظرم عوض شد ..دلم نمیخواد دیه باهاش ازدواج کنم
فاطیما:وا...اگه خوت میخوای باش....میخوام کمکت کنم
ا.ت : مرسی آجی جون...
آماده شدم ....رفتم پایین....فاطیما هواس بادیگارد ها رو پرت کرد منم سریع از هتل زدم بیرون ....دیدم دنبالم راه افتادن ....بدوبدو رفتم خودمو انداختم تو یه ماشین...تهیونگ:وا...
ا.ت:گاز بدهههه
تهیونگ:اما....
ا.ت:بابا تو گاز بدهههه
حرکت کردیم ....خدا چه تند میرفت ...وای چه خوش تیپه لعنتی
گممون کردن ...ا.ت:نگه دار میخوام پیاده شم
تهیونگ:......😏
ا.ت:وا ...میخوام پیاده شم
دستمو گرفت گفت:وقتی تازه پیدات کردم کجا....
بعد لین حرف چیزی نگفتم تا رسیدیم هتلش...رفتم بالا
(ویو تهیونگ)
زنگ زدم به حوا...حوا:جان داداش
تهیونگ :حوا سریع یه چند دست از لباسای خودت بیار
حوا:وا برا چی
تهیونگ:تو بیار کار نداشته باش
یکی اومد در باز کرد دیدم یه زن اومد تو گفت:وا تهیونگ این کیه
پس اسمش تهیونگ بود....تهیونگ:نیمه روح من
حوا:بالاخره پیدا کردی
تهیونگ:باش دیه برو
اومد سمتم لباسارو داد گفت برو یه دوش بگیر
رفتم یه دوش گرفتم یخ تیشرت لش بنفش با یه شلوارک مشکی پوشیدم رفتن بیرون دیدم که.....
۴.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.