یکساله شد روزهای بی پدری و بی علمداری!
یکساله شد روزهای بی پدری و بی علمداری!
یکساله شد روزهای سفر کردن و پر کشیدنت!
یکساله شد روزهای داغ علی برای عمارش!
یکساله شد وداع با پیکرت و شکستن بغض سید علی سر نمازِ بالای سرت!
چه آرزوی نابی در سر داشتی سردار!
و چه زود به آرزویت رسیدی!
چقدر زود جام شهادت را به دستت دادند و چه تلخ دل هایمان را با رفتنت به آتش کشیدی!
خواب جهانمان را گرفته بود که رفتی سردار!
حالا رفتنت خواب را از چشم هایمان دزدیده!
می ترسیم بخوابیم و کابوس ببینیم!
کابوس بی علمدار شدن!...
کابوس یتیم شدن!...
کابوس بی عمار شدن!...
کابوس ارباً اربا شدن!...
سردار نمیدونم وقتی خوردی زمین رفتی تو دامن حضرت زهرا یا امام حسین سرت و بغل کرد یا بی دست مثل عباس بن علی خوردی زمین و سوختی!
داغت مثل داغ کربلا بود سردار!...
هر چی بیشتر میگذره بیشتر دلامون و میسوزونه و به قلبمون آتیش میزنه!...
رفتی و آرامش یه دنیارو بهم ریختی سردار!
از وقتی دستت و قطع کردن دیگه حق نداریم بهم دست بدیم!
دنیای بدون تو کثیف و ویروسی شده!
حالا که تو بغل خدا جا خوش کردی و لبخند همیشگی رو لباته واسه ی ماهم دعا کن!
دعا کن بتونیم سلیمانی های سرباز سید علی و تربیت کنیم!
همون جوری که تو نمازات شهادت و از خدا خواستی واسه ی ما هم دعا کن سردار!
به خدا که سخت محتاج دعاییم!...
پ.ن: یه روز نشستم کنار بابام!
گفتم من از جنگ میترسم! از مردن! از دشمن! از این که تو تمام کشورای همسایه جنگه تا دشمن بتونه به ما برسه!
بابام دست کشید تو موهام و گفت میدونی چیه!؟
کلی مرد غیرتمند تو کشورمون هست که دور از مرزای کشور خودمون دارن میجنگن و ایستادگی میکنن تا نتونن به ما برسن!
کشور ما یه قاسم سلیمانی داره که وقتی پا میزاره تو میدون دشمن رعب و وحشت میوفته تو دلش و جرأت نمیکنه چپ نگا کنه!
اون موقه آروم گرفتم!
با خودم میگفتم هر چیم بشه ما نمیترسیم چون قاسم سلیمانی و داریم و دشمن ازش میترسه!
حالا که ازمون گرفتنت و نیستی چیکار کنم سردار!؟؟
چجوری نترسم!؟؟
چجوری آروم بگیرم سردار!؟؟
چجوری!؟؟؟ 💔🥺😭😭
#کیانا_نوشت
13 دی ماه 99 (:
ساعت شهادت 🥀
یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد
لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد!...
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_ابومهدی_المهندس
یکساله شد روزهای سفر کردن و پر کشیدنت!
یکساله شد روزهای داغ علی برای عمارش!
یکساله شد وداع با پیکرت و شکستن بغض سید علی سر نمازِ بالای سرت!
چه آرزوی نابی در سر داشتی سردار!
و چه زود به آرزویت رسیدی!
چقدر زود جام شهادت را به دستت دادند و چه تلخ دل هایمان را با رفتنت به آتش کشیدی!
خواب جهانمان را گرفته بود که رفتی سردار!
حالا رفتنت خواب را از چشم هایمان دزدیده!
می ترسیم بخوابیم و کابوس ببینیم!
کابوس بی علمدار شدن!...
کابوس یتیم شدن!...
کابوس بی عمار شدن!...
کابوس ارباً اربا شدن!...
سردار نمیدونم وقتی خوردی زمین رفتی تو دامن حضرت زهرا یا امام حسین سرت و بغل کرد یا بی دست مثل عباس بن علی خوردی زمین و سوختی!
داغت مثل داغ کربلا بود سردار!...
هر چی بیشتر میگذره بیشتر دلامون و میسوزونه و به قلبمون آتیش میزنه!...
رفتی و آرامش یه دنیارو بهم ریختی سردار!
از وقتی دستت و قطع کردن دیگه حق نداریم بهم دست بدیم!
دنیای بدون تو کثیف و ویروسی شده!
حالا که تو بغل خدا جا خوش کردی و لبخند همیشگی رو لباته واسه ی ماهم دعا کن!
دعا کن بتونیم سلیمانی های سرباز سید علی و تربیت کنیم!
همون جوری که تو نمازات شهادت و از خدا خواستی واسه ی ما هم دعا کن سردار!
به خدا که سخت محتاج دعاییم!...
پ.ن: یه روز نشستم کنار بابام!
گفتم من از جنگ میترسم! از مردن! از دشمن! از این که تو تمام کشورای همسایه جنگه تا دشمن بتونه به ما برسه!
بابام دست کشید تو موهام و گفت میدونی چیه!؟
کلی مرد غیرتمند تو کشورمون هست که دور از مرزای کشور خودمون دارن میجنگن و ایستادگی میکنن تا نتونن به ما برسن!
کشور ما یه قاسم سلیمانی داره که وقتی پا میزاره تو میدون دشمن رعب و وحشت میوفته تو دلش و جرأت نمیکنه چپ نگا کنه!
اون موقه آروم گرفتم!
با خودم میگفتم هر چیم بشه ما نمیترسیم چون قاسم سلیمانی و داریم و دشمن ازش میترسه!
حالا که ازمون گرفتنت و نیستی چیکار کنم سردار!؟؟
چجوری نترسم!؟؟
چجوری آروم بگیرم سردار!؟؟
چجوری!؟؟؟ 💔🥺😭😭
#کیانا_نوشت
13 دی ماه 99 (:
ساعت شهادت 🥀
یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد
لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد!...
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_ابومهدی_المهندس
۲۳.۵k
۱۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.