غروب شیراز قشنگم

من سال‌ها آدم‌‌صبوری بودم ،
اونقدر صبور که هزار بار حرف شنیدم
و هیچی نگفتم! هزار بار قلبم مچاله شد
ولی لبخند چسبوندم به صورتم ...
من‌تا کنج گلوم، حرف بودم ...
تا زیر پلک‌هام ، بغض بودم ...
ولی به روی خودم‌ نیاوردم!
من‌حرمت نگه داشتم و شما
حق به جانب‌تر شدین!
برای دخالت کردن ،
برای طعنه زدن ،
برای دل شکستن ،
اما حالا بزرگ‌تر شدم ،
خسته‌تر و بی‌حوصله‌تر!
دیدگاه ها (۰)

با بقیه مهربون بمون.زخم‌های اونا به‌اندازه‌ی زخم‌های خودت در...

تو منو داری!واسه همه روزای سخت، واسه همه اون روزایی که گلوت ...

بالاتر از دوست داشتن چیست؟‏من تو را هَمان...🫂

اونجایی که قوی تر از بهونه‌هات بودی؛اونجایی که باورت نکردن و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط