خواستم برایش بنویسم
خواستم برایش بنویسم
از دوری و دلتنگی
ازاین همه نبودنهایش
از بلاتکلیفیِ که روزهایم را فراگرفته
بنویسم که دلخورم،خستهام
خواستم گِلهی کرده باشم
تا کمی دلم آرام بگیرد
اما نشد،
نشدکه بنویسم در خفقان دلتنگی نفس کشیدن یعنی چه...
اینکه بر روی ماه و مهتاب چهره اورا دیدن یعنی چه...
نتوانستم بگویم
تا بداند زمانی که یک نفر دلبسته میشود نمیتوانی او را به هوای خودش رها کنی
اصلا مگر اینها گفتن داشت که من بخواهم بگویم
یعنی خودش از حال و احوال من بیخبر بود
مگر جزاین است که زبان دلتنگی بین
تمام عاشقان دنیا به یک معناست؟💔💔💔
۱۵ سال از نبودنت گذشت ولی هنوزم محتاجم بهت💔
از دوری و دلتنگی
ازاین همه نبودنهایش
از بلاتکلیفیِ که روزهایم را فراگرفته
بنویسم که دلخورم،خستهام
خواستم گِلهی کرده باشم
تا کمی دلم آرام بگیرد
اما نشد،
نشدکه بنویسم در خفقان دلتنگی نفس کشیدن یعنی چه...
اینکه بر روی ماه و مهتاب چهره اورا دیدن یعنی چه...
نتوانستم بگویم
تا بداند زمانی که یک نفر دلبسته میشود نمیتوانی او را به هوای خودش رها کنی
اصلا مگر اینها گفتن داشت که من بخواهم بگویم
یعنی خودش از حال و احوال من بیخبر بود
مگر جزاین است که زبان دلتنگی بین
تمام عاشقان دنیا به یک معناست؟💔💔💔
۱۵ سال از نبودنت گذشت ولی هنوزم محتاجم بهت💔
۸.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.