موج های شکننده اندوه و فراگیرنده تاریکی حتی علاقه پروانه
موج های شکننده اندوه و فراگیرنده تاریکی حتی علاقه پروانه به نور را به خود جذب می کند.
ترس پشت ترس، باختی از ترس، ترسی از باخت و باخت پشت باخت، از بازندگان دلقکِ پر ادعای تاریکی، همچنان امیدوارانی بی ادعا میسازد.
آنان که بال های خود را نبیند در نهایت محکوم به سقوط هستند و همچنان که بی اندیشند بالی ندارند تعصبی از سر ترس خواهند داشت تا بتوانند جهانی بدون بال را تحمل یا تصور کنند.
فراز فروغ را در جویبار ناامیدی خواهی دید آن زمان که پرتو تاریکی در نادانی ات رخنه کند و درک این را بیآبی که در این خلقت، رگبار نادانی تواناییاست به آن صورت که با آگاهیت، خواسته خودت باشد نه چیزی که تحمیل و تفکیک شده افکاری با بوی ضعف و تعصب و عقده باشد.
درست آن نیست که اکثریت می گوید و اما همچنان رای با اکثریت است.
خلقت آفرینش به زیبایی الهه های پوشیده از ظرافت لطیف و نحیف باستان است که حتی نمی دانیم حقیقت آن لبخند ها نقاب است یا واقعیتی تلخ!
گمان آن است که نقل گذشتگان به نحیف بودن الهه هاست اما آیا کنار دستی ما حقیقت را خواهد گفت تا آن زمان که به سودش باشد؟ پس دگر چگونه نقل هزاران نسل قبل تر را درباره سیل خون های آسمان خراش و شتاب اسب های بالدار بر فراز جاده نور را باور کنیم؟
آنان که سطح اجتماع را به رای اکثریت بدانند انسان هایی ذاتا شبیه به میمون جنگلی هستند که خود را قالب انسانی و توکلی به عقاید بالاتر و بهتر می دانند در حالی که کمتر از اکثریت می دانند. دلیلش آن است که اکثریت را معیار بهتر یا بهترین بودن می دانند نه معیاری که برای الهه بودن بهترین است.
چنان چه خود را پروانه ای تصور کنید که بال های زیبای خودش را نمی بیند باید به این اندیشید که میمون هایی با ذات نادانی هستید که خود را نمی بینید در حالی که خود را پروانه ای با نعاب سرخ آب سفید تصور می کنید.
کلمات آغشته از جویبار تعصب البته که ازتو عاقل میسازد اما آیا نادانی هستی که ادعای دانایایی دارد یا کسی که با آگاهیت ادعای نادانی می کند؟
ترس پشت ترس، باختی از ترس، ترسی از باخت و باخت پشت باخت، از بازندگان دلقکِ پر ادعای تاریکی، همچنان امیدوارانی بی ادعا میسازد.
آنان که بال های خود را نبیند در نهایت محکوم به سقوط هستند و همچنان که بی اندیشند بالی ندارند تعصبی از سر ترس خواهند داشت تا بتوانند جهانی بدون بال را تحمل یا تصور کنند.
فراز فروغ را در جویبار ناامیدی خواهی دید آن زمان که پرتو تاریکی در نادانی ات رخنه کند و درک این را بیآبی که در این خلقت، رگبار نادانی تواناییاست به آن صورت که با آگاهیت، خواسته خودت باشد نه چیزی که تحمیل و تفکیک شده افکاری با بوی ضعف و تعصب و عقده باشد.
درست آن نیست که اکثریت می گوید و اما همچنان رای با اکثریت است.
خلقت آفرینش به زیبایی الهه های پوشیده از ظرافت لطیف و نحیف باستان است که حتی نمی دانیم حقیقت آن لبخند ها نقاب است یا واقعیتی تلخ!
گمان آن است که نقل گذشتگان به نحیف بودن الهه هاست اما آیا کنار دستی ما حقیقت را خواهد گفت تا آن زمان که به سودش باشد؟ پس دگر چگونه نقل هزاران نسل قبل تر را درباره سیل خون های آسمان خراش و شتاب اسب های بالدار بر فراز جاده نور را باور کنیم؟
آنان که سطح اجتماع را به رای اکثریت بدانند انسان هایی ذاتا شبیه به میمون جنگلی هستند که خود را قالب انسانی و توکلی به عقاید بالاتر و بهتر می دانند در حالی که کمتر از اکثریت می دانند. دلیلش آن است که اکثریت را معیار بهتر یا بهترین بودن می دانند نه معیاری که برای الهه بودن بهترین است.
چنان چه خود را پروانه ای تصور کنید که بال های زیبای خودش را نمی بیند باید به این اندیشید که میمون هایی با ذات نادانی هستید که خود را نمی بینید در حالی که خود را پروانه ای با نعاب سرخ آب سفید تصور می کنید.
کلمات آغشته از جویبار تعصب البته که ازتو عاقل میسازد اما آیا نادانی هستی که ادعای دانایایی دارد یا کسی که با آگاهیت ادعای نادانی می کند؟
۴.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.