باران ❣روي قبرم بنويسيد؛که از شهر وفا آمده بود...
#باران ❣روي #قبرم بنويسيد؛که از شهر وفا آمده بود...
هيچکس هيچ نفهميد چرا آمده بود؟؟؟
بنويسيد؛نفهميد کسی دردش را...
هيچکس درک نميکرد،دل سردش را...
بنويسيد؛که يک عمر خدااااااا را کم داشت...
در دوچشمش اثر از گمشده ای مبهم داشت...
بنويسيد؛دمادم دل او ابری بود
بنويسيد؛که اسطورهء بی صبری بود...
بنويسيد؛دلش مثل دل شیشه شکست
آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست
بنويسيد؛که با عدل خدا مساله داشت...
بنويسيد؛که از خلقت خود هم گله داشت...
بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش
بنويسيد؛غمی بود به چشمان ترش...
بنويسيد؛که همواره غمی پنهان داشت...
بنويسید؛به تقدير خداااا ايمان داشت
هيچکس هيچ نفهميد چرا آمده بود؟؟؟
بنويسيد؛نفهميد کسی دردش را...
هيچکس درک نميکرد،دل سردش را...
بنويسيد؛که يک عمر خدااااااا را کم داشت...
در دوچشمش اثر از گمشده ای مبهم داشت...
بنويسيد؛دمادم دل او ابری بود
بنويسيد؛که اسطورهء بی صبری بود...
بنويسيد؛دلش مثل دل شیشه شکست
آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست
بنويسيد؛که با عدل خدا مساله داشت...
بنويسيد؛که از خلقت خود هم گله داشت...
بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش
بنويسيد؛غمی بود به چشمان ترش...
بنويسيد؛که همواره غمی پنهان داشت...
بنويسید؛به تقدير خداااا ايمان داشت
۱۹.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱