دیگر به عشق، تازه نشد جان هیچکس
دیگر به عشق، تازه نشد جان هیچکس
بالی نزد کبوترِ ایمان هیچکس
گفتیم بذلِ عشق شود جان، ولی نشد
حتّی فدای عشق نشد نان هیچکس
چندان شدیم سست که انگار از نخست
محکم نبود رشتهی پیمان هیچکس
از لطفِ ابرهای کریمی که داشتیم
باران ندید چشمِ زمستان هیچکس
از سینهها بپرس پریشانِ کیستید؟
آواز میدهند: پریشان هیچکس
ای دل! بیا از اینهمه زردی سفر کنیم
دیگر مباش مرغِ غزلخوان هیچکس...
#رضا_معتمدی
#پست_جدید #خاص #زیبا
بالی نزد کبوترِ ایمان هیچکس
گفتیم بذلِ عشق شود جان، ولی نشد
حتّی فدای عشق نشد نان هیچکس
چندان شدیم سست که انگار از نخست
محکم نبود رشتهی پیمان هیچکس
از لطفِ ابرهای کریمی که داشتیم
باران ندید چشمِ زمستان هیچکس
از سینهها بپرس پریشانِ کیستید؟
آواز میدهند: پریشان هیچکس
ای دل! بیا از اینهمه زردی سفر کنیم
دیگر مباش مرغِ غزلخوان هیچکس...
#رضا_معتمدی
#پست_جدید #خاص #زیبا
۵.۲k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰