خانه قلبم خراب از یکّه تازی های توست
خانه قلبم خراب از یکّهتازیهای توست
عشقبازی کن که وقت عشقبازیهای توست
چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
کودکم! دستم پر از اسباببازیهای توست
تا دل مشتاق من محتاج عاشق بودن است
دلبری کردن یکی از بینیازیهای توست
قصهی شیرین نیفتادهست هرگز اتفاق
هرچه هست ای عشق از افسانهسازیهای توست
میهمان خستهای داری در آغوشش بگیر
امشب ای آتش شب مهماننوازیهای توست
عشقبازی کن که وقت عشقبازیهای توست
چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
کودکم! دستم پر از اسباببازیهای توست
تا دل مشتاق من محتاج عاشق بودن است
دلبری کردن یکی از بینیازیهای توست
قصهی شیرین نیفتادهست هرگز اتفاق
هرچه هست ای عشق از افسانهسازیهای توست
میهمان خستهای داری در آغوشش بگیر
امشب ای آتش شب مهماننوازیهای توست
۸.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.