من چه چیزی را بهانه کنم ؟!
من چه چیزی را بهانه کنم ؟!
که به تو برگردم
که به تو پیامی بِـفـِرستـم
از بخت بـد
نه کتابی پیش تو جا گذاشته ام
نه عطری؛ نه شالگردنی
برای یک تبریکــِ ساده هم
هیچ مناسبتی با تو همخوانی ندارد
نه پزشک شده ای ؛ نه مهندس و نه ...!
از تولدَت هم که ماه ها گذشته است
من چه چیزی را بهانه کنم که سر صحبت
را با تو باز کنم ؟
چرا به فکرم نرسیده بود
آن روز که همه ی بــَهانــه ها را یکجا
به دستَت دادم تا برای همیشه بروی
لااقل یکی از آن بهانه ها را
برای امروز پس انداز کنم ؟!
من چه چیزی را بهانه کنم ؟
که به تو برگردم ...
که به تو برگردم
که به تو پیامی بِـفـِرستـم
از بخت بـد
نه کتابی پیش تو جا گذاشته ام
نه عطری؛ نه شالگردنی
برای یک تبریکــِ ساده هم
هیچ مناسبتی با تو همخوانی ندارد
نه پزشک شده ای ؛ نه مهندس و نه ...!
از تولدَت هم که ماه ها گذشته است
من چه چیزی را بهانه کنم که سر صحبت
را با تو باز کنم ؟
چرا به فکرم نرسیده بود
آن روز که همه ی بــَهانــه ها را یکجا
به دستَت دادم تا برای همیشه بروی
لااقل یکی از آن بهانه ها را
برای امروز پس انداز کنم ؟!
من چه چیزی را بهانه کنم ؟
که به تو برگردم ...
۳.۹k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.