غزل شاعر بیساز

غزل «شاعر بی‌ساز»🤍


یک شاعر  بی‌  سازم ، اشعار  من    آوازم 
در شعر و غزل‌هایم ، با  سوز  تو  همرازَم 

صد بوسه به من دادی، صد‌بوسه‌طلبکارم 
با لعبت لب‌هایت ، یک خمره  عسل سازم 

یک لحظه نگاهت  را ، چون  آینه  پندارم 
با شمع  تو می‌سوزم، با عشق  تو  پروازم 

از جام لب شیرین، یک  جرعه که خمّارم 
با مهر تو می‌سازم، عمری است که‌دلبازم

هر بیت غزل با تو، چون نغمه دل‌انگیزی 
در شور تو می‌خوانم، درعشق تو سربازم 

با عشق  تو ای  جانم، دنیا  همه  دل‌  آرا
بی‌ساز و نی‌ام  اما، دل  بر تو که  میبازم


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌❉্᭄͜͡   ‌❉্᭄͜͡
.
دیدگاه ها (۲)

امروز نامه ای به کبوتر آرزوهاخواهم دادتا به دست خدا برساندو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط