عاشقانه های شبنم
چون بوی کاهِ خیس و نم سرد صبحگاه
یا آفتاب بی رمق ظهر مهرماه
حتی تجسمت به دلم چنگ میزند
مثل زنی به رختِ عزیزِ درون چاه
دلتنگم وخیالْ تو را شانه میکند
بخت کلاغی من و یک پردهی سیاه!
هرچند بیشتر شده از عرض شانهات
غمهای من ولی به نگاهی مرا بخواه
گاهی به جای سرمه تو را میکشم به چشم
گاهی به جای طعنه تو را میزنم به ماه
برگرد ! من به جای تو هم سیب میخورم
دست مرا بگیر و ببر تا خود گناه ...
یا آفتاب بی رمق ظهر مهرماه
حتی تجسمت به دلم چنگ میزند
مثل زنی به رختِ عزیزِ درون چاه
دلتنگم وخیالْ تو را شانه میکند
بخت کلاغی من و یک پردهی سیاه!
هرچند بیشتر شده از عرض شانهات
غمهای من ولی به نگاهی مرا بخواه
گاهی به جای سرمه تو را میکشم به چشم
گاهی به جای طعنه تو را میزنم به ماه
برگرد ! من به جای تو هم سیب میخورم
دست مرا بگیر و ببر تا خود گناه ...
۶.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲