چون بهت نگفتم
چون هیچوقت بهت نگفتم داداشم برام سخته اما خب داداشم زود زود خوب میشی
اصلا نگران نباش یه ملت هوادار چه پرسپولیسی و چه از تیم رقیب هواتو دارند.
و از همینجا لازمه یه تشکر از هوادارای استقلال بکنم که از امید خواستند زودتر خوب بشه (البته اگه امید بابای منم بود دعا می کردم زودتر خوب بشه).
تو زود زود خوب میشی و قوی تر از قبل برمی گردی و با قدرت ادامه میدی.
تو باید بشی اولین بازیکن با سابقه پرسپولیس وقتی این مقام رو به دست آوردی هم باز نمی تونی ماها رو تنها بزاری،چون هرجا و هر وقت بازوبند کاپیتانی پرسپولیس دست هرکسی باشه ما یاد تو میوفتیم، یاد مواقعی که از جون برای پرسپولیس مایه گذاشتی و خیلی سختی کشیدی.
هیچوقت این متن که:
با صدایی ضعیف از او شنیده میشد که مرتب می پرسید: "که بازی یک بر یک تموم شد"
از جلوی چشمم نمیره.
یاد اون صحنه ای میوفتم که چندسال پیش خون بالا میاوردی ولی بازم بازی کردی.
یاد این تیکه از اون شب تلخ میوفتم که:
"با صدای ضعیفی آب می خواستی و دکتر می گفت فعلا نه"
یاد اون صحنه ای میوفتم که بابام گفت دندون امید پرت شد ولی من باور نکردم و وقتی صورت و دست های پر خونت رو دیدم زدم زیر گریه.
یاد اون تیکه حرف بابام میوفتم که گفت مگه من مردم که گریه می کنی؟ فقط بازیکن مورد علاقت مصدوم شده.
و یاد حرف توی راه فردا بعد از ظهرش میوفتم که بهم گفت: تو حاضری همه بمیرند ولی امید سالم باشه.
ولی بابام نمی دونست تو فقط بازیکن مورد علاقم نیستی بلکه یه تیکه از وجودمی.
بابام نمی دونست من شبا با فکر تو خوابم میبره و صبحا با فکر تو بیدار میشم.
و کلی حرف نا تمام که در یک، دو و یا چند پاراگراف دیگر جا نمی شوند
اصلا نگران نباش یه ملت هوادار چه پرسپولیسی و چه از تیم رقیب هواتو دارند.
و از همینجا لازمه یه تشکر از هوادارای استقلال بکنم که از امید خواستند زودتر خوب بشه (البته اگه امید بابای منم بود دعا می کردم زودتر خوب بشه).
تو زود زود خوب میشی و قوی تر از قبل برمی گردی و با قدرت ادامه میدی.
تو باید بشی اولین بازیکن با سابقه پرسپولیس وقتی این مقام رو به دست آوردی هم باز نمی تونی ماها رو تنها بزاری،چون هرجا و هر وقت بازوبند کاپیتانی پرسپولیس دست هرکسی باشه ما یاد تو میوفتیم، یاد مواقعی که از جون برای پرسپولیس مایه گذاشتی و خیلی سختی کشیدی.
هیچوقت این متن که:
با صدایی ضعیف از او شنیده میشد که مرتب می پرسید: "که بازی یک بر یک تموم شد"
از جلوی چشمم نمیره.
یاد اون صحنه ای میوفتم که چندسال پیش خون بالا میاوردی ولی بازم بازی کردی.
یاد این تیکه از اون شب تلخ میوفتم که:
"با صدای ضعیفی آب می خواستی و دکتر می گفت فعلا نه"
یاد اون صحنه ای میوفتم که بابام گفت دندون امید پرت شد ولی من باور نکردم و وقتی صورت و دست های پر خونت رو دیدم زدم زیر گریه.
یاد اون تیکه حرف بابام میوفتم که گفت مگه من مردم که گریه می کنی؟ فقط بازیکن مورد علاقت مصدوم شده.
و یاد حرف توی راه فردا بعد از ظهرش میوفتم که بهم گفت: تو حاضری همه بمیرند ولی امید سالم باشه.
ولی بابام نمی دونست تو فقط بازیکن مورد علاقم نیستی بلکه یه تیکه از وجودمی.
بابام نمی دونست من شبا با فکر تو خوابم میبره و صبحا با فکر تو بیدار میشم.
و کلی حرف نا تمام که در یک، دو و یا چند پاراگراف دیگر جا نمی شوند
۲۶۳
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.