من و تو

آن قدر در من ریشه دوانده ای
و در پایت آب دیده ریخته ام
که باغ های جهان
از دامن تو سبز می شوند

آن قدر دنبالت راه رفته ام
که جاده ها هم
عادت کرده اند
به سوی تو بیایند

آن قدر از تو فرار کرده ام
که پلیس ها
در محلِ تمام جنایت های خیابانی
نقش قدم های مرا یافته اند

من و تو با هم
یک جنگل وحشی ستیم
با پلنگ هایی
افتاده به جان هم❤❤❤

محمد خوش بین/سپید
دیدگاه ها (۱)

چشم میشی

❤❤خداحافظی❤❤

شهر سنگستان

تردید

{سناریوی شماره ۸}|| پارت سی و یکم ||نام سناریو:《 قلبی از سنگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط