نشســــته بود و میگفت: وقتی من فقط یک بچه بودم و میرفتم تو اتاق گریه میکردم منتظر بودم که کسی منو بغل کنه اما هیچکس نیومد که این کارو بکنـــه من ساعت ها به امید این که کسی متوجه غمم بشه تنها بودم): و گاهی وقتا دعا میکردم مربض بشم چون فکر میکردم حداق اینجوری کسی منو میبینه بهم اهمیت میده و بیاد تو اتاقم و بغلم کنـــه .(: من فقط میخواستم احساس کنم برای کسی مهم هستم . حتـــــی برای یک لـــحظه کوتــــاه🥲️
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.