منـ اومدمـ با قسمتـ 1 داستانمونننـــ

منـ اومدمـ با قسمتـ 1 داستانمونننـــ
بریمـ کهـ بخونیمشـ
هوففففف بالاخره شیفتم تموم شد. عو. خودمو معرفی نکردم. من جسیکا عم. یه پلیسم که توی کانادا زندکی میکنه. مثل بقیه پلیس های دیگه. شیفتم تموم شده و دارم میرم خونه تا لباس هامو عوض کنم و برم شو مدلینگگگگ. ذوق دارم چون اولین بارمهههه.«نیم ساعت بعد» خب رسیدم خونه. به نظرم یه تاپ ابی بردارم با یه شلوار مشکی و کفش مشکی. حلهههه بزن بریممم. عطر یادم رفت واهاااای.(یک ساعت بعد)خب نیم ساعت پیش رسیده بودم و فقط نیم ساعت بود تو صف وایساده بودم تا بلیطمو بدم و برم داخل
الان داخلم
مدل های مختلف رد میشن.لباس هاشون از گونی عم چرت و پرت تره. به نظرم نمیومدم بهتره. اون کیه دارم میبینم. چقدر خوشگلههههعع. چون صاحب اینجا رفیقمه ازش اجازه میگیرم برم ببینمششش وااای چه خوشگلهههه.«بعد از تموم شدن شو» خب به رفیقم گفتم و اجازه داد. ولی خب نمیتونم با پسره برم تو رابطه. چون قانون پلی ها اینه. یا باید شوهر داشته باشی. یا هیچی.
خبـ خبـ داستانمونـ تمومـ شد
البتهـ نهـ کاملـ
لایکـ هایـ اینـ پستـ بهـ 10 برسهـ قسمتـ بعدیـ رو میزارممممـ
بایـ بایـ تا قسمتـ بعدیـ و پستـ بعدیـ