کو نی زن میخانه بگو جان به لب اور

کو نی زن میخانه بگو جان به لب اور🖤
تا با تب ولب بر لب جانانه بمیرم
اون سلسله زلف که زنار دلم بود
در گردنم اویز که دیوانه بمیرم
این دیر مغان ته چک ایران قدیم است
اینجاست که من بی چک وچانه بمیرم 💔در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم
در گوشه ی کاشانه بسی سوختم اما
اون شمع نبودم که به کاشانه بمیرم
سرباز جهادم منو از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم 💔💓💔
دیدگاه ها (۲)

جان چه می‌دانست که در دنیا چه ها خواهد کشید🖤🖤🖤

شب قدر از خم توحید شرابم دادند تشنه لب بودم آب ازمی نابم داد...

عشق در فراق اگر زنده بماند عشق است ورنه در وصال که همه عاشقن...

نمی‌گیرد کسی مثل 💓نفس 💓در سینه جایت را چه باشی چه نباشیدم به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط