خاستم بگم با منو ببر حبس ن تو بغلتنگفتمدتر گفته نگم

‌خاستم بگم بيا منو ببر حبس كن تو بغلت.نگفتم.دكتر گفته نگم.گفته تمرين بی حرفی كنم.گفته نگاه كنم و ساكت بمونم تا نفسای تندم دوباره آروم بشه.بهت نگفتم.هيچی نگفتم.ولی خوب بود اگه حبسم ميكردی تو بغلت.خسته ام خيلی.خوابم نميبره شبا.اگه خوابم ببره خواب ميبينم موهاتو ريختی رو صورتت ميخندی.نميشه كه.نمیشه.راست ميگه دكتر.هيچی نگفتن بهتره از نصفه گفتن.زياد بخند،زياد برقص ماه من.همين ديگه.همين...
#happy_teakook_day
دیدگاه ها (۳)

چشمهایش ‹قهوه ای› بود و به حق فهمیده‌ام‹قهوه› از سیگار و قلی...

تولدت کلی مبارکککککککککک

★ امروز ۹ ژانویه روز جونگکوکیه🥹🥳جونگکوکی سال ۲۰۱۸ تو تقویم س...

HBD tea:)))

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط