در آن دوری و بدحالی نبودم از رخت خالی

در آن دوری و بدحالی نبودم از رخت خالی
به دل می دیدمت و ز جان سلامت می فرستادم

سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت
که من بر دُرج دل مُهری به جز مِهر تو ننهادم

به جز دام سر زلفت که آرام دل ِ سایه ست
به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم
.
شعر خوانی بسیار زیبای #هوشنگ_ابتهاج🖋
.
.
#Tak_setareh
دیدگاه ها (۱)

همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانیو گر دوباره برآیی هزار چندانی...

موسیقی‌ئی که دوستش دارماگر جسم داشت،بی گمان شکل تو می‌شد#حسی...

من برای بی تو بودن حاضرمقبر دارم، خاک و متری هم کفن!#فاطمه_ا...

زِ جامِ عشقِ او مستم ، دگر پندم مده ناصحنصیحت گوش کردن را ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط