مرحوم کافی ،دریکی از سخنرانیهاش ، یک مطلب جالبی گفتند ، ک
مرحوم کافی ،دریکی از سخنرانیهاش ، یک مطلب جالبی گفتند ، که مضمون آن اینست:
در یک دهی ، یک کدخدایی بود که در خانه اش دو تا طویله داشت.
دریکی ، الاغهای نر و دردیگری ، الاغهای ماده بودند.
یک روز پسر کدخدا درحال بازی ، در دو طویله را باز میکند. الاغها به جان هم میافتند ،غوغا کردند.
اهالی میروند و سعی میکنند که الاغها را از هم جدا کنند ، میبینند که کدخدا چوب را برداشته و دنبال پسرش افتاده .
بهش میگویند که پسرت را ول کن ، بیا الاغها را از هم جدا کن ،
کدخدا میگه :چوب را باید تو سر اونی زد ، که در طویله ها رو باز کرد !!
گشت ارشاد را مجددٱ احیا کنید.
در یک دهی ، یک کدخدایی بود که در خانه اش دو تا طویله داشت.
دریکی ، الاغهای نر و دردیگری ، الاغهای ماده بودند.
یک روز پسر کدخدا درحال بازی ، در دو طویله را باز میکند. الاغها به جان هم میافتند ،غوغا کردند.
اهالی میروند و سعی میکنند که الاغها را از هم جدا کنند ، میبینند که کدخدا چوب را برداشته و دنبال پسرش افتاده .
بهش میگویند که پسرت را ول کن ، بیا الاغها را از هم جدا کن ،
کدخدا میگه :چوب را باید تو سر اونی زد ، که در طویله ها رو باز کرد !!
گشت ارشاد را مجددٱ احیا کنید.
۲.۲k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.