❁بسم اللّھ...
❁بسماللّھ...
تهران که بود، با ماشین خیلی اینطرف و آنطرف میرفت. میتوانم بگویم بیشتر عمرش در تهران توی ماشینش گذشته بود! مدام هم پشت فرمان موبایلش زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری. چند باری به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن. ولی نمیشد انگار. گاهی که خیلی خسته و بیخواب بود و پشت فرمان در آن حالت میدیدمش، میگفتم بده من رانندگی کنم. با این همه دقت رانندگیاش خوب بود. همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت کم رانندگی میکرد. یکی از همسنگرهایش بعد از شهادتش میگفت:«من بستن کمربند ایمنی را در سوریه از محمودرضا یاد گرفتم. تا مینشست پشت فرمان، کمربندش را میبست. یک بار به او گفتم اینجا دیگر چرا میبندی؟ اینجا که پلیس نیست. گفت میدانی چقدر زحمت کشیدهام با تصادف از دنیا نرم:)
#برادر_شهیدم_آقامحمودرضا_بیضائی
#شهید_مدافع_حرم
#برادر_شهیدم
#شهادت_پایان_ماموریت_یک_بسجیست
#امام_زمان
#حجاب
#زن_زندگی_شهادت
#لبیک_یا_مهدی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مذهبی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهید_روح_الله_عجمیان
#شهید_حسن_مختارزاده
#شهید_دانیال_رضا_زاده
#شهید_حسین_زینال_زاده
تهران که بود، با ماشین خیلی اینطرف و آنطرف میرفت. میتوانم بگویم بیشتر عمرش در تهران توی ماشینش گذشته بود! مدام هم پشت فرمان موبایلش زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری. چند باری به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن. ولی نمیشد انگار. گاهی که خیلی خسته و بیخواب بود و پشت فرمان در آن حالت میدیدمش، میگفتم بده من رانندگی کنم. با این همه دقت رانندگیاش خوب بود. همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت کم رانندگی میکرد. یکی از همسنگرهایش بعد از شهادتش میگفت:«من بستن کمربند ایمنی را در سوریه از محمودرضا یاد گرفتم. تا مینشست پشت فرمان، کمربندش را میبست. یک بار به او گفتم اینجا دیگر چرا میبندی؟ اینجا که پلیس نیست. گفت میدانی چقدر زحمت کشیدهام با تصادف از دنیا نرم:)
#برادر_شهیدم_آقامحمودرضا_بیضائی
#شهید_مدافع_حرم
#برادر_شهیدم
#شهادت_پایان_ماموریت_یک_بسجیست
#امام_زمان
#حجاب
#زن_زندگی_شهادت
#لبیک_یا_مهدی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مذهبی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهید_روح_الله_عجمیان
#شهید_حسن_مختارزاده
#شهید_دانیال_رضا_زاده
#شهید_حسین_زینال_زاده
۱.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.