من غريبم ای غريبه آشنايم می شوی!
من غريبم ای غريبه آشنايم می شوی!
آشنای گريه های بی ريايم می شوی!
در غريبستان چشمم التماس عاشقی است
با نگاهت همراز با چشمهايم می شوی!
گر دلم پر چين ندارد از نشان سادگی
همنشين ساده وصادق برايم می شوی!
روزگار انديشه های تيره را می پرورد
ای غريبه جان پناه بی وفايم می شوی
در خزان غربت آوارگی پژمرده ام
با بهار ريشه هايت ريشه هايم می شوی!
غصه هايم ای رها از بند شوم بی کسی است
انتهای غصه بی انتهايم میشویe
آشنای گريه های بی ريايم می شوی!
در غريبستان چشمم التماس عاشقی است
با نگاهت همراز با چشمهايم می شوی!
گر دلم پر چين ندارد از نشان سادگی
همنشين ساده وصادق برايم می شوی!
روزگار انديشه های تيره را می پرورد
ای غريبه جان پناه بی وفايم می شوی
در خزان غربت آوارگی پژمرده ام
با بهار ريشه هايت ريشه هايم می شوی!
غصه هايم ای رها از بند شوم بی کسی است
انتهای غصه بی انتهايم میشویe
۶.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.