السلام علیک یاخلیفه الرحمن
برف آمد ،ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم،
راه رفتم، بغض کردم،
کودکیها یادم آمد،
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت،
پاشو، برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر،
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش،
آغوش میخواست...
برف، باااااید ببارد،
بیحد و ممتد ببارد..
بیشتر، چون کودکیها،
من دلم آغوش میخواست...
لبیک یاحسین ع لبیک یامهدی عج
ظهور نزدیک است
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات برمهدی فاطمه س
بیهوا چون کودکی خندان دویدم،
راه رفتم، بغض کردم،
کودکیها یادم آمد،
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت،
پاشو، برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر،
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش،
آغوش میخواست...
برف، باااااید ببارد،
بیحد و ممتد ببارد..
بیشتر، چون کودکیها،
من دلم آغوش میخواست...
لبیک یاحسین ع لبیک یامهدی عج
ظهور نزدیک است
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات برمهدی فاطمه س
۱.۸k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.