اولش همه چیز خوب بود

‍ اولش همه چیز خوب بود...
خودش مشتاقانه سمت من آمد و پیش قدمـ شد..
بحث عشق و عاشقی را باز کرداز رسیدن و ماندن دمـ میزد...
من همـ دل سپردمـ...
دل سپردمـ به کسۍ ڪ از وفاداریش حرف میزد..
حرف هایش آنقدر قشنگ بود،قول هایش آنقدر امیدوار کننده بود...
ڪ قانع بودمـ به همه چیز...
حتۍ در حد حرف..دل دادمـ،و دل بستمـ..
در اوج دلخوشۍدر اوج خوشبختۍ.‌..
ناگهان آنقدر سرد شد و سردۍ ڪردڪ من مانده بودمـ...
چه خطا و اشتباهۍ از من سرزده..
سرش شلوغ شددیگر وقت پیامـ دادن نداشت...
تلفنۍ ڪ مدامـ مشغول بود...
دیدار هایۍ ڪ به اصرارمن آن همـ در حد چند دقیقه و باعجله گذاشته میشد...
بۍ توجهۍ...
مهمانۍ هاۍ یهویۍ...
به خودمـ آمدمـ و فهمیدمـ حالا دیگر هیچ جایگاهۍ در زندگیش ندارمـ...
اصلا انگار از اول همـ وجود نداشتمـ...
و در آخر همـ با تیکه هاۍ این چنینۍ ڪ "تو بچه ایۍ...
بچگانه رفتار میکنۍ و زیادۍ حساس شدۍ "
من را مقصر میکرد...
یڪباره همه چیز بر سرمـ آوار شد...
من ماندمـ و دلۍ ڪ روۍ دستمـ مانده بود...
حالا جواب دلمـ را چه باید بدهمـ؟
انتظار زیادیست براۍ امثال شما...
ڪ آدمـ ها را بازیچه ۍ خودتان میکنید...
ولی تا تکلیف خودتان با دلتان معلومـ نشده قدمـ جلو نگذارید...
ما هم آدمیمـ..دل داریمـ..
آه_ڪ_بکشیمـ...
خداوند دودمانتان را برهمـ میریزد...
#عشق
#دلتنـگۍ...
دیدگاه ها (۰)

بهشتمـ گمـ شده بر باد رفتـه،، صدامـ ڪن اسمـ من از یاد رفتـه....

تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت تو خیالت راحت میروم از ...

وقتۍ آدمـ ۍ نفر رو دوست داشته باشه بیشتر تنهاست...چون نمیتون...

بگذار دوستت بدارم تا از اندوه دور بمانم تا از تاریکی برهمتا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط