اینجا راجع به لباس حرف نمی زنیم
اینجا راجع به لباس حرف نمی زنیم
راجع بہ متعهد بودن دو آدم
دوآدمی ڪہ بہ یڪ و دیگر تعهد دارند
ودیگہ بخودشان اجازه نمیدن ڪہ خـوبی را در ڪس دیگہ اے
پیدا کنند
یہ تعهد قشنگ ڪہ عیار آدما را مشخص میڪنہ
و چـہ اصیل زاده اند آدمای متعهد
قشنگ ترین خـاطره ؛ تعریف عشق از یہ راننده اسنپ
یہ روز منتظر اسنپ بودم، وقتی اسنپ اومد و نشستم راننده داشت
باگوشی همراهش حرف میزد
'حالا بخند.. مرگ من بخند بیشتر یڪم بیشتر..
آهاان حالا شد
حدود چهل و پنج سالی سن داشت..
بعد از اینڪہ تلفن رو قطع ڪرد بهم گفت ببخشید آجی شرمنده دست خودم نیست، خانومم ڪہ دلش میگیره اصلا دیوونه میشم ، یه چیزایی میگم ڪہ جوونا نمیگن ولی خداییش عجیجم مجيجم نمیگم
بعد زد زیر خنده..
خندیدم و گفتم 'دمت گرم ڪارت خیلی درستہ'
گفت: ' خـدا پیغمبری نمی خوام لاف بزنم با اینڪہ سـواد درست حسابی ندارم ولی دڪترای عاشقی.. دارم
گفت ' میدونی مهمترین نشونہ ی عشق چیہ؟
گفتم؛ 'نہ'
بعد همین طور ڪہ بوق میزد تا ترافیڪ باز بشه گفت: 'خنده' گفت تو وقتی عاشق یڪی باشی
عاشق خنده هاش میشی
اون وقت هرڪاری میڪنی تا بخنده
اگـہ خندهی یہ نفر قند تو دلت آب نڪرد
یعنی هیچ حسی بهش نداری
اگه خنده اش یادت موند
و جلوی چشمت اومد
یعنی دل باختی؛
حتی اگه نخوای قبول ڪنی!
منم دل باختم
.
راجع بہ متعهد بودن دو آدم
دوآدمی ڪہ بہ یڪ و دیگر تعهد دارند
ودیگہ بخودشان اجازه نمیدن ڪہ خـوبی را در ڪس دیگہ اے
پیدا کنند
یہ تعهد قشنگ ڪہ عیار آدما را مشخص میڪنہ
و چـہ اصیل زاده اند آدمای متعهد
قشنگ ترین خـاطره ؛ تعریف عشق از یہ راننده اسنپ
یہ روز منتظر اسنپ بودم، وقتی اسنپ اومد و نشستم راننده داشت
باگوشی همراهش حرف میزد
'حالا بخند.. مرگ من بخند بیشتر یڪم بیشتر..
آهاان حالا شد
حدود چهل و پنج سالی سن داشت..
بعد از اینڪہ تلفن رو قطع ڪرد بهم گفت ببخشید آجی شرمنده دست خودم نیست، خانومم ڪہ دلش میگیره اصلا دیوونه میشم ، یه چیزایی میگم ڪہ جوونا نمیگن ولی خداییش عجیجم مجيجم نمیگم
بعد زد زیر خنده..
خندیدم و گفتم 'دمت گرم ڪارت خیلی درستہ'
گفت: ' خـدا پیغمبری نمی خوام لاف بزنم با اینڪہ سـواد درست حسابی ندارم ولی دڪترای عاشقی.. دارم
گفت ' میدونی مهمترین نشونہ ی عشق چیہ؟
گفتم؛ 'نہ'
بعد همین طور ڪہ بوق میزد تا ترافیڪ باز بشه گفت: 'خنده' گفت تو وقتی عاشق یڪی باشی
عاشق خنده هاش میشی
اون وقت هرڪاری میڪنی تا بخنده
اگـہ خندهی یہ نفر قند تو دلت آب نڪرد
یعنی هیچ حسی بهش نداری
اگه خنده اش یادت موند
و جلوی چشمت اومد
یعنی دل باختی؛
حتی اگه نخوای قبول ڪنی!
منم دل باختم
.
۳۷.۳k
۰۶ آذر ۱۴۰۳