کپشن
#کپشن
از چه بنویسم ؟
از دلتنگیهایم که دائمی شده ؟
یا از نبودنهایت که معلوم نیست تا چقدر مانده به ابدیت قرار است ادامه بیابد ؟!
از کدام بنویسم که دلت نشکند و تلخ نباشد ، که بعدها نگویی نامههایت زهر دارند !
نه .. بگذار از خودِ خودِ تو ، که در تمام لحظاتم نیستی امّا بودنت حس میشود بنویسم !
از چشمهایت بنویسم که وقتِ باریدن چقدر مظلوم میشدند و وقت خندیدن ، زیباترین چشمخند دنیا را نصیب من میکردند ، چه زیبا نگاهی داشتی و چه مهربان چشمانی ...
ابدی جان باور کن فراموش نمیشوند آن دو تیلهی سیاه حتّیٰ با مرگ ، حتّیٰ با بیماریهای شوم !
بگذار از دستهای گرمت بنویسم که بودنشان در دستانم خوشبختی بود و نبودنشان بینهایتِ بدبختی ...
از نفسهایت ، از بوسیدنت ، از بودنت ، از خندیدنت ، از گریستنت ، از چه و چه و چه ... الا دل ! که از دلت نمیتوان نوشت !
مثل همان وقتی که از خدا نمیتوان در قلم وصفی آورد !
بد به حال آنانی که تو را نمیشناسند و نمیدانند موهبت همدل شدن با تو حتّیٰ ثانیهای چقدر دلپذیر و زندگیبخش است !
ابدی جان ، دور که میشوی حجم دوستداشتنم نسبت به تو بیشتر و بیشتر میشود و چه حیف که با دورتر شدنت سرمای حوالی تو هم بیشتر میشود !
دلتنگِ بیوفاییهایِ همیشگیات هستم و باز اگر دوریت را طاقت آوردم مینویسم از خودت برای خودت که خیلی وقت هست گمش کردهای : )🙂🌱
از چه بنویسم ؟
از دلتنگیهایم که دائمی شده ؟
یا از نبودنهایت که معلوم نیست تا چقدر مانده به ابدیت قرار است ادامه بیابد ؟!
از کدام بنویسم که دلت نشکند و تلخ نباشد ، که بعدها نگویی نامههایت زهر دارند !
نه .. بگذار از خودِ خودِ تو ، که در تمام لحظاتم نیستی امّا بودنت حس میشود بنویسم !
از چشمهایت بنویسم که وقتِ باریدن چقدر مظلوم میشدند و وقت خندیدن ، زیباترین چشمخند دنیا را نصیب من میکردند ، چه زیبا نگاهی داشتی و چه مهربان چشمانی ...
ابدی جان باور کن فراموش نمیشوند آن دو تیلهی سیاه حتّیٰ با مرگ ، حتّیٰ با بیماریهای شوم !
بگذار از دستهای گرمت بنویسم که بودنشان در دستانم خوشبختی بود و نبودنشان بینهایتِ بدبختی ...
از نفسهایت ، از بوسیدنت ، از بودنت ، از خندیدنت ، از گریستنت ، از چه و چه و چه ... الا دل ! که از دلت نمیتوان نوشت !
مثل همان وقتی که از خدا نمیتوان در قلم وصفی آورد !
بد به حال آنانی که تو را نمیشناسند و نمیدانند موهبت همدل شدن با تو حتّیٰ ثانیهای چقدر دلپذیر و زندگیبخش است !
ابدی جان ، دور که میشوی حجم دوستداشتنم نسبت به تو بیشتر و بیشتر میشود و چه حیف که با دورتر شدنت سرمای حوالی تو هم بیشتر میشود !
دلتنگِ بیوفاییهایِ همیشگیات هستم و باز اگر دوریت را طاقت آوردم مینویسم از خودت برای خودت که خیلی وقت هست گمش کردهای : )🙂🌱
۶.۰k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.