عاشقانه های شبنم
در نبودت دل دیوانه بلا میگیرد
غرق غم می شود آفاق و هوا میگیرد
سالها وعده ی درمان به دلم می دادم
غافل از این که ، دل از عشق شفا میگیرد
مایلم دست دلم را بکشم بر سر دوست
باورم هست که او دست مرا میگیرد
اگراز خویش بریدی به تمنا بنشین
ورها کن به هوا ، تیر دعا میگیرد
صاف شو اینهمه ابزار رهاکن ، به خودآ
کز صداقت دل آیینه جلا میگیرد
غرق غم می شود آفاق و هوا میگیرد
سالها وعده ی درمان به دلم می دادم
غافل از این که ، دل از عشق شفا میگیرد
مایلم دست دلم را بکشم بر سر دوست
باورم هست که او دست مرا میگیرد
اگراز خویش بریدی به تمنا بنشین
ورها کن به هوا ، تیر دعا میگیرد
صاف شو اینهمه ابزار رهاکن ، به خودآ
کز صداقت دل آیینه جلا میگیرد
۸.۴k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳