الهم عجل لولیک الفرج امام زمان منتظر توست :)!
الهم عجل لولیک الفرج #امام_زمان_منتظر_توست :)!
این خوابو فقط برا مادرم گفته بودم
اما حالا دلم میخاد برا شما هم بگم
چند شب پیش...
خواب دیدم بابامهدی روی ی بلندی کنارم ایستاده بود و از پشت درختا که توی ی جنگل بود نگاه میکرد به آدامایی که اون پایین توی خشکی و گرما بودن...
آدمایی که اون پایین بودن ، داشتن تلف میشدن
هوای اون قسمت گرم بود
ولوله بود و غوغا توی اونجا
همه دعوا داشتن و انگار برادر و خواهر هم دیگه به هم رحم نداشتن
خیلی وضع بدی بود
یه نگاه به حضرت کردم گفتم: چرا کمک نمیکنی؟
گفت: خودشون نمیخان من دلم میخاد کمکشون کنم
گفتم: شاید بشه...
داشت نگاه میکرد با آدمای پایین و اشک میریخت
وقتی رفت به اونا کمک کنه...
وقتی گفت که کیه
وقتی مردم فهمیدن...
همشون حضرتو زدن
همشون فحش و ناسزا گفتن
همشون پشت کردن
حتی همون مذهبی هایی هم که براشون مشکل پیش اومده بود
بابامهدی بدو بدو اومد بالا ، دست به کمر شد و سرشو گرفت و گفت: دیدی گفتم من برای هیچکس مهم نیسم؟!
بچه ها رفت زیر زمین
گفت من برا هیشکی مهم نیسم
گفتم بابا نری هااااا
من بهت نیاز دارم
من که هستم
ولی رفت زیر زمین و گفت: برمیگردم...
دلم سوخت
از خواب بیدار شدم بغض نمیذاشت حرف بزنم یا هیچ کاری کنم
گریه کردم فقط
کلی گریه کردم و ازش خواستم مارو ببخشه
همه اینارو انگار توی بیداریه کامل دیدم
از بس که همش طبیعی بود
بچه ها حالا نمیدونم باورتون میشه یا نه
ولی آقامون منتظر ماست...
ببخشید سرتونو درد آوردم💔🙂
بچه ها تعریف نکردم که فقط گریه کنیم
تعریف کردم که همراه با گریه عمل هم کنیم
العجل العجل گفتن که فقط کافی نیست
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه ، میشه؟
بچه ها عمل کنیم
قول بدیم سربازش باشیم🙂
خواستین خوابمو واسه هرکسی میخاید بگید هرکسیییییی
اصلا اسکرین شات بگیرین برا همه بفرسین
فقط همه بفهمن حضرت غریبه(:
*ارسالی از یکی از بچه های گردان
گریه خوبه ها ، دعا کردن خیلی خوبه ها ولی نیازه قدم برداریم!
بیحرکت نباشیم.
این خوابو فقط برا مادرم گفته بودم
اما حالا دلم میخاد برا شما هم بگم
چند شب پیش...
خواب دیدم بابامهدی روی ی بلندی کنارم ایستاده بود و از پشت درختا که توی ی جنگل بود نگاه میکرد به آدامایی که اون پایین توی خشکی و گرما بودن...
آدمایی که اون پایین بودن ، داشتن تلف میشدن
هوای اون قسمت گرم بود
ولوله بود و غوغا توی اونجا
همه دعوا داشتن و انگار برادر و خواهر هم دیگه به هم رحم نداشتن
خیلی وضع بدی بود
یه نگاه به حضرت کردم گفتم: چرا کمک نمیکنی؟
گفت: خودشون نمیخان من دلم میخاد کمکشون کنم
گفتم: شاید بشه...
داشت نگاه میکرد با آدمای پایین و اشک میریخت
وقتی رفت به اونا کمک کنه...
وقتی گفت که کیه
وقتی مردم فهمیدن...
همشون حضرتو زدن
همشون فحش و ناسزا گفتن
همشون پشت کردن
حتی همون مذهبی هایی هم که براشون مشکل پیش اومده بود
بابامهدی بدو بدو اومد بالا ، دست به کمر شد و سرشو گرفت و گفت: دیدی گفتم من برای هیچکس مهم نیسم؟!
بچه ها رفت زیر زمین
گفت من برا هیشکی مهم نیسم
گفتم بابا نری هااااا
من بهت نیاز دارم
من که هستم
ولی رفت زیر زمین و گفت: برمیگردم...
دلم سوخت
از خواب بیدار شدم بغض نمیذاشت حرف بزنم یا هیچ کاری کنم
گریه کردم فقط
کلی گریه کردم و ازش خواستم مارو ببخشه
همه اینارو انگار توی بیداریه کامل دیدم
از بس که همش طبیعی بود
بچه ها حالا نمیدونم باورتون میشه یا نه
ولی آقامون منتظر ماست...
ببخشید سرتونو درد آوردم💔🙂
بچه ها تعریف نکردم که فقط گریه کنیم
تعریف کردم که همراه با گریه عمل هم کنیم
العجل العجل گفتن که فقط کافی نیست
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه ، میشه؟
بچه ها عمل کنیم
قول بدیم سربازش باشیم🙂
خواستین خوابمو واسه هرکسی میخاید بگید هرکسیییییی
اصلا اسکرین شات بگیرین برا همه بفرسین
فقط همه بفهمن حضرت غریبه(:
*ارسالی از یکی از بچه های گردان
گریه خوبه ها ، دعا کردن خیلی خوبه ها ولی نیازه قدم برداریم!
بیحرکت نباشیم.
۸۳.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲