تو مرا آزردي،
تو مرا آزردي،
که خودم کوچ کنم از شَهرَت!
تو خيالت راحت؛
ميروم از قلبت!
ميشوم دورترين خاطره در...
شبهايت!
تو به من ميخندي،
و به خود ميگويي:
«باز ميآيد و ميسوزد از اين عشق»...
ولي...
برنميگردم!
نه!
ميروم آنجا که دلي
بهر دلي تب دارد...
عشق زيباست، وَ حرمت دارد...🦋😔
که خودم کوچ کنم از شَهرَت!
تو خيالت راحت؛
ميروم از قلبت!
ميشوم دورترين خاطره در...
شبهايت!
تو به من ميخندي،
و به خود ميگويي:
«باز ميآيد و ميسوزد از اين عشق»...
ولي...
برنميگردم!
نه!
ميروم آنجا که دلي
بهر دلي تب دارد...
عشق زيباست، وَ حرمت دارد...🦋😔
۳۵.۲k
۰۷ آذر ۱۴۰۱