دلمان خوش بود که برای خودمان کسی هستیم که لابه لای دلتنگ

دلمان خوش بود که برای خودمان کسی هستیم، که لابه لای دلتنگی هایمان دستی داریم که بزاریم رو شانه مان، زبانی که با خود دردودل کنیم، لبانی که گونه های خودمان را حداقل ببوسیم و بازوانی که خودمان را در آغوش بگیریم...
نمیدانستیم روزی میرسد که خودمان را هم از خودمان میگیرند،
راستش را بخواهید...اینکه ما دیگران را از کسی متنفر کنیم زیاد درد ندارد اما اینکه آدمی را از خودش متنفر کنیم...
زندگی اش را، رویایش را، آرزوهایش را کوباندیم و خرد کردیم...
و در آخر آن آدم میماند و...دلی که به حال خود میسوزاند، دستانی که اطراف زانو ها حلقه کرده و چشمانی که فقط و فقط از درد میبارند...
دیدگاه ها (۰)

شبها، هرچقدر به درد خواب نمی‌خورد، در عوض وقت خوبی است برای ...

شاید تا سال های اینده ام نفهمی که نبودنت چقدر درد داره برای ...

فکر نکن با دور کردن خودت از من فرار کردن از من سرد شدن با من...

هیچ عشق یک طرفه‌ای به سرانجام نرسیده، هیچ عشق یک طرفه‌ای.شای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط