زیاده خرده نگیرید به ما دهه پنجاه و شصتی های طفلکی
زیاده خرده نگیرید به ما دهه پنجاه و شصتی های طفلکی
حکایت ما حکایت آدم هایی ست
که از پای سفره های ده دوازده متری ِ
آبگوشت و کله جوش و اشکنه ی ظهر جمعه که چهار گوشه اش غلغله بود
از فامیل نزدیک و آشنای دور تبعید شدیم
به پیتزای سرد و نان سیر بیات سق زدن ِ تنهایی پای اُپن
سفره های دلخوشی مان یکی یکی جمع شد بی خبر
خانه هامان تنگ تر شد هی آخرین سنگرمان شد
مبل تک نفره ی رو به روی تلویزیونی که هیچ خانه ی سبزی توش نبود
ما یکباره و ناغافل خواسته و نا خواسته خالی شدیم از آدم ها
از هم از گذشته از هنوز.
حکایت ما حکایت آدم هایی ست
که از پای سفره های ده دوازده متری ِ
آبگوشت و کله جوش و اشکنه ی ظهر جمعه که چهار گوشه اش غلغله بود
از فامیل نزدیک و آشنای دور تبعید شدیم
به پیتزای سرد و نان سیر بیات سق زدن ِ تنهایی پای اُپن
سفره های دلخوشی مان یکی یکی جمع شد بی خبر
خانه هامان تنگ تر شد هی آخرین سنگرمان شد
مبل تک نفره ی رو به روی تلویزیونی که هیچ خانه ی سبزی توش نبود
ما یکباره و ناغافل خواسته و نا خواسته خالی شدیم از آدم ها
از هم از گذشته از هنوز.
۳۱.۲k
۰۲ بهمن ۱۴۰۰