اولین باری که دلت میشکنه
اولین باری که دلت میشکنه
اولین باری که یه تلخی رو توی زندگیت مزه می کنی!
اولین باری که با درد آشنا میشی؛فریاد می زنی !
حال بدت رو به همه نشون میدی.
درون و بیرونت با هم آوار میشه
به غریبه و آشنا متوسل میشی
واسه درد دل کردن و آروم شدن!
تهش اینه که هربار توی آینه
ضعیف ترین موجود دنیا رو میبینی!
از خودت و احوالِ پریشونت بیزار میشی !
یه مدت که بگذره دوزِ دردا و تلخیا و
شکست ها که بره بالاتر زخم های
عمیق تر رو که حس کنی کم کم
ساکت میشی و میریزی تو خودت
یه نقابِ درجه یک برای خودت انتخاب میکنی
و میزنی به صورتت ، میشی شادترین نسخهای که خدا میتونست ازت بسازه
اولین باری که یه تلخی رو توی زندگیت مزه می کنی!
اولین باری که با درد آشنا میشی؛فریاد می زنی !
حال بدت رو به همه نشون میدی.
درون و بیرونت با هم آوار میشه
به غریبه و آشنا متوسل میشی
واسه درد دل کردن و آروم شدن!
تهش اینه که هربار توی آینه
ضعیف ترین موجود دنیا رو میبینی!
از خودت و احوالِ پریشونت بیزار میشی !
یه مدت که بگذره دوزِ دردا و تلخیا و
شکست ها که بره بالاتر زخم های
عمیق تر رو که حس کنی کم کم
ساکت میشی و میریزی تو خودت
یه نقابِ درجه یک برای خودت انتخاب میکنی
و میزنی به صورتت ، میشی شادترین نسخهای که خدا میتونست ازت بسازه
۱۰.۴k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.