دوست دارم که تو را دوست بدارم، به تو چه
دوست دارم که تو را دوست بدارم، به تو چه
بی تو هر ثانیه ای را بشمارم، به تو چه
عشق من میکشد این گونه پلنگت باشم
دل به مهتاب نگاهت بسپارم ، به تو چه
مست در آینه پلکی بزن ،انگور بریز
من که بی جرعه ی چشم تو خمارم ، به تو چه
دل من هر چقدر تنگ تو باشد باشد
به درک این همه بی صبر و قرارم، به تو چه
بوسه از سیب لبت قند خیالم شد باز
نیوتن هستم و افتاده فشارم، به تو چه
چه بخواهی چه نخواهی همه من شده ای
همه زندگی و دار و ندارم ،به تو چه
تو که یک بار به من شانه ندادی هرگز
روی دیوار اگر سر بگذارم ،به تو چه
تو به دیوانگی ام هر چه دلت خواست بخند
من اگر گریه کنم اشک ببارم، به تو چه
دلخوش زندگی ا ت هستی ویارت، خوب باش
گیرم اصلا که کسی جز تو ندارم، به تو چه
اصلا اینگونه دلم خواسته، عیبی دارد ؟
لب اگر بر لب عکست بگذارم، به تو چه
دیر یا زود به عشق تو فرو خواهم ریخت
می برد باد از این شهر ،غبارم به تو چه
لب فرو بستم ویک عمر نگفتم حرفی
جز همین شعر که بر سنگ مزارم ...به تو چه 🩷🩷🩷
بی تو هر ثانیه ای را بشمارم، به تو چه
عشق من میکشد این گونه پلنگت باشم
دل به مهتاب نگاهت بسپارم ، به تو چه
مست در آینه پلکی بزن ،انگور بریز
من که بی جرعه ی چشم تو خمارم ، به تو چه
دل من هر چقدر تنگ تو باشد باشد
به درک این همه بی صبر و قرارم، به تو چه
بوسه از سیب لبت قند خیالم شد باز
نیوتن هستم و افتاده فشارم، به تو چه
چه بخواهی چه نخواهی همه من شده ای
همه زندگی و دار و ندارم ،به تو چه
تو که یک بار به من شانه ندادی هرگز
روی دیوار اگر سر بگذارم ،به تو چه
تو به دیوانگی ام هر چه دلت خواست بخند
من اگر گریه کنم اشک ببارم، به تو چه
دلخوش زندگی ا ت هستی ویارت، خوب باش
گیرم اصلا که کسی جز تو ندارم، به تو چه
اصلا اینگونه دلم خواسته، عیبی دارد ؟
لب اگر بر لب عکست بگذارم، به تو چه
دیر یا زود به عشق تو فرو خواهم ریخت
می برد باد از این شهر ،غبارم به تو چه
لب فرو بستم ویک عمر نگفتم حرفی
جز همین شعر که بر سنگ مزارم ...به تو چه 🩷🩷🩷
۹.۶k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.