رفیق شهیدم

بنام خدای شهیدان
بخشی از وصیت نامه شهید حسن حسن زاده سرای
خدایا ، بارها ، معبودا ، معشوق ، مولایم من ضعیف و ناتوانم ، دوست دارم چشم‌هایم را دشمن در اوج دردش در کردستان از حدقه درآورد و دست‌هایم را در تنگه چزابه قطع کند ، پاهایم را در جزیره مجنون دفن کند و قلبم را در سومار، آماج رگبارهایش قرار دهد و سرم را در شلمچه از تن جدا نمایند ، تا در کمال فشار و آزار ، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را گرفته‌اند ، اما یک چیز را نتوانسته‌اند بگیرند و آن ایمانم و هدفم است و عشقی که به معشوقم دارم
خدایا من بنده گناهکاری هستم که به درگاهت روی آورده‌ام
من خالص نبودم ، خدایا این همه گناه باز به رحمت تو امیدوارم
خدایا از تو می‌خواهم از رحمت‌هایی که به شهدا ارزانی داشته‌ای و مقام والایی که به آنها عطا کرده‌ای ، مرا هم بهره‌مند سازی و تحت رحمت خود قرار دهی
اگر توفیق شهادت یافتم ، برادرم را به سنگر من بفرستید تا به فرموده‌های امام امت جامه عمل بپوشد.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدان
#دفاع_مقدس
#ایثار_و_جوانمردی
#کجا_رفت_تاثیر_سوز_دعا
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#سردار_دلها
#رفقای_شهیدم
#رفیق_شهیدم_حسن_حسن_زاده_سرای
#حسن_ختام_عاشقی
دیدگاه ها (۰)

شهدا

شهدا

عاشوراییان

شهدا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط