فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
(تونستین دووم بیارین بوسش نکنین.؟!)
#part_58
همشون با تعجب سمتش برگشتن و با دیدنم رنگشون پرید به سمت پایین هجوم بردم که همشون سریع سمت اتاقی که پایین بود رفتن
مامان روی مبل بود و می خندید که با دیدن خنده هاش دلم ضعف رفت و محکم بقلش کردم
من:مامان چرا اینجاییم قولت یادت رفته.؟!
مامان:واقعا دلت نمیخواد بابا داشته باشی هوم
من:یه حرومز....
با دستی که توی دهنم خورد شوری خون رو حس کردم اما مامان بجای معذرت خواهی جدی گفت:یکبار دیکه اینو به خودت بگی دیگه مامانت نیستم
من:مامان ده سال پیش کجا بودن.؟! موقعی که دلم بابا میخواست کجا بودن که حالا قبولشون کنم
موقعی که داشتم زیر تن اون دوتا عوضی جون میدادن کجا بودن...مامان کجا بودن که حالا دلم بابا بخواد هوم؟!
مامان من میترسم....قبول کنم و اگه ترکم کردن اونوقت چی؟!
مگه همونا نبودن بخاطر شهرتشون زمینو لیز کردن حالا اگه دوباره بخاطر شهرتشون ترکم کردن من چیکار کنم
من از دوباره تنها شدن میترسم خیلی....
نویسنده #ANIL
@dady_2021
#part_58
همشون با تعجب سمتش برگشتن و با دیدنم رنگشون پرید به سمت پایین هجوم بردم که همشون سریع سمت اتاقی که پایین بود رفتن
مامان روی مبل بود و می خندید که با دیدن خنده هاش دلم ضعف رفت و محکم بقلش کردم
من:مامان چرا اینجاییم قولت یادت رفته.؟!
مامان:واقعا دلت نمیخواد بابا داشته باشی هوم
من:یه حرومز....
با دستی که توی دهنم خورد شوری خون رو حس کردم اما مامان بجای معذرت خواهی جدی گفت:یکبار دیکه اینو به خودت بگی دیگه مامانت نیستم
من:مامان ده سال پیش کجا بودن.؟! موقعی که دلم بابا میخواست کجا بودن که حالا قبولشون کنم
موقعی که داشتم زیر تن اون دوتا عوضی جون میدادن کجا بودن...مامان کجا بودن که حالا دلم بابا بخواد هوم؟!
مامان من میترسم....قبول کنم و اگه ترکم کردن اونوقت چی؟!
مگه همونا نبودن بخاطر شهرتشون زمینو لیز کردن حالا اگه دوباره بخاطر شهرتشون ترکم کردن من چیکار کنم
من از دوباره تنها شدن میترسم خیلی....
نویسنده #ANIL
@dady_2021
۳۶.۸k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.