🌱🍒دیرزمانی در تاریکی بایست، به مغاک کوه نگاه کن، سمت دیگر
🌱🍒دیرزمانی در تاریکی بایست، به مغاک کوه نگاه کن، سمت دیگر تاریکی را تماشا کن، تنهایی را و دوری را و آشفتگی و آرامش توامانت را دریاب، به ته تاریک دره نگاه کن جایی که روخانه چون ماری سرمست بر بستر نرم خاک می رقصد، به آسمان و رقص ماه برهنه نگاه کن و اعتراف کن برهنگی نهایت زیبایی است، به درختهای بلند بنگر و ابرهای پایین آمده، به اهمیت باشکوه نیستی فکر کن و به اهمیت باشکوه هستی.
در سکوت، لذت ذره بودن را درک کن، لذت جزئی از یک کل باشکوه بودن را، و آن گاه چشمانت را ببند و اجازه بده بادها و ابرها و شب تو را گرم در آغوش بگیرند. کم کم، نباش. همان ذره را هم در بادها رها کن. خودت را بسپار به فراموشی. فرسایش زمان را با استخوانهایت بپذیر و توی دلت بلندبلند ورد بخوان. از بین برو. هیچ شو. هیچ. هیچ.
سپس، به احترام کسانی که دوستت دارند، مثل پیامبری مطرود اما با لبخندی بر لب به میان مردمان برگرد، و هرگز اجازه نده بفهمند لبخندی که رویین تنت کرده، لبخندی از اوج کشف زیبایی انکار خود است. حقیقت دارد. وقتی می فهمی در برابر زمان و مکان چقدر ناچیزی، رنجهایت نیز کوچک می شوند.
حالا تهران را فراموش کن، تصور کن کنار مبل طوسی برکه ای آبی درست شده.. همینجا بخواب و خواب ببین بابونه شده ای در دشتهای تالش. آرام بگیر، آدم ساده که هنوز به آمدن خورشید ایمان داری.🌱🍒
#حمیدسلیمی
در سکوت، لذت ذره بودن را درک کن، لذت جزئی از یک کل باشکوه بودن را، و آن گاه چشمانت را ببند و اجازه بده بادها و ابرها و شب تو را گرم در آغوش بگیرند. کم کم، نباش. همان ذره را هم در بادها رها کن. خودت را بسپار به فراموشی. فرسایش زمان را با استخوانهایت بپذیر و توی دلت بلندبلند ورد بخوان. از بین برو. هیچ شو. هیچ. هیچ.
سپس، به احترام کسانی که دوستت دارند، مثل پیامبری مطرود اما با لبخندی بر لب به میان مردمان برگرد، و هرگز اجازه نده بفهمند لبخندی که رویین تنت کرده، لبخندی از اوج کشف زیبایی انکار خود است. حقیقت دارد. وقتی می فهمی در برابر زمان و مکان چقدر ناچیزی، رنجهایت نیز کوچک می شوند.
حالا تهران را فراموش کن، تصور کن کنار مبل طوسی برکه ای آبی درست شده.. همینجا بخواب و خواب ببین بابونه شده ای در دشتهای تالش. آرام بگیر، آدم ساده که هنوز به آمدن خورشید ایمان داری.🌱🍒
#حمیدسلیمی
۳۰.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۱