مسافرکربلا
#مسافرکربلا
روز شمار سفر به کربلا :
آری از اکنون نگران روزی هستم که باید از حرم اربابم جدا شوم.
یعنی باز هم باز می گردم.
یعنی در آنجا جان نمی دهم.
یعنی باز دنیا.
به اینجا که می رسم سینه ام تنگ می شود و قلبم در فشار عجیبی قرار می گیرد.
من چه کردم برای خود.
جز اینکه دنیایم را آباد کرده ام.
همسر و فرزندانم را وابسته به خود نموده و من نیز وابسته به آنها شدم.
یاد شهدای حرم می افتم که کودکانشان زجه می زدند که پدر بمان و آنها گوئیا محبت و عاطفه ای در وجودشان نسبت به فرزندشان نیست، آری گویا آنها از قبل شهید شده بودند و این را قاسم می گفت آن سردار بزرگ ایرانی.
و من خود را در لجن زار دنیایی که ساختم گرفتار می بینم، با اعمالی که خودم از مرور آنها شرمگین می شوم.
من سرباز خوبی برای مولایم نبود.
سرباز که نبودم هیچ، بلکه سربار بودم
به یاد پسر مهزیار افتادم که در جدایی از مولای خود اینگونه گفت :
جان من بستان و از رفتن مگو
اینچنین درماندگی ام را مجو
#امام_حسین
#کربلا
#امام_مهدی
#عشق
#کمیل
۸ روز تا وعده گاه
روز شمار سفر به کربلا :
آری از اکنون نگران روزی هستم که باید از حرم اربابم جدا شوم.
یعنی باز هم باز می گردم.
یعنی در آنجا جان نمی دهم.
یعنی باز دنیا.
به اینجا که می رسم سینه ام تنگ می شود و قلبم در فشار عجیبی قرار می گیرد.
من چه کردم برای خود.
جز اینکه دنیایم را آباد کرده ام.
همسر و فرزندانم را وابسته به خود نموده و من نیز وابسته به آنها شدم.
یاد شهدای حرم می افتم که کودکانشان زجه می زدند که پدر بمان و آنها گوئیا محبت و عاطفه ای در وجودشان نسبت به فرزندشان نیست، آری گویا آنها از قبل شهید شده بودند و این را قاسم می گفت آن سردار بزرگ ایرانی.
و من خود را در لجن زار دنیایی که ساختم گرفتار می بینم، با اعمالی که خودم از مرور آنها شرمگین می شوم.
من سرباز خوبی برای مولایم نبود.
سرباز که نبودم هیچ، بلکه سربار بودم
به یاد پسر مهزیار افتادم که در جدایی از مولای خود اینگونه گفت :
جان من بستان و از رفتن مگو
اینچنین درماندگی ام را مجو
#امام_حسین
#کربلا
#امام_مهدی
#عشق
#کمیل
۸ روز تا وعده گاه
۱.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.