part

part¹⁰⁴

جین سرشو تکون داد و گفت:
«معلومه، اولین نفر به ا.ت گفتم. اونم بهم راهکار داد، گفت برم بهش اعتراف کنم... منم رفتم. ولی نگفته بود داداش داره!»

جئون با چشمای گرد شده پرسید:
«کسی دیگه‌ای هم خبر داره؟»

جین کمی مکث کرد، بعد گفت:
«نه... فقط تهیونگ می‌دونه.»

جئون با صدای بلند گفت:
«چیییی؟ تهیونگ هم خبر داره؟! بابا تو دیگه کی هستی! چرا به من نگفتی؟»

جین گفت:
«دادا، خواستم بگم، ولی ا.ت گفت چیزی نگم.»

جئون با تعجب پرسید:
«ا.ت گفته چیزی نگی؟ چرا اون‌وقت؟»

جین کمی معذب شد و گفت:
«چون می‌خواست وقتی که فهمیدی، حرص بخوری.»

جئون تک خنده‌ای کرد و گفت:
«یه روزی از دستش چل می‌شم... تهیونگ چجوری فهمید؟»

جین کمی مکث کرد، گوش‌هاش قرمز شد و گفت:
«مُچ‌مون گرفت.»

جئون دوباره زد زیر خنده، با صدای بلند گفت:
«در این حد پیش رفتید؟ توی دو ماه؟!🤣🤣»

جین که حالا قرمزتر از قبل شده بود، با صدای بلند گفت:
«نهههه! دیگه در این حد پیش نرفتیمممم!»

جئون با چهره‌ای که از تعجب و هیجان پر شده بود، گفت:
«پس چیو می‌گی؟»

جین کمی سرشو پایین انداخت و گفت:
«داشتم بوسش می‌کردم، دیدمون... منم خواستم یه بهونه جور کنم، بهش بگم که ریدم، از دهنم در رفت، همه چیو گفتم.»

جئون با خنده‌ای بلند گفت:
«خب دیگه به همه می‌گفتی، اینقدر زجر نکشی دادا!😂😂»

جین گفت:
«حالا که دیگه باید از دل یون‌سوک داداش در بیارم.»

جئون که هنوز به موضوع قبلی می‌خندید، با لحنی کنجکاو پرسید:
«داداش؟ اون دیگه برا چی؟»

جین با صدای کلافه‌ای جواب داد:
«اونم باهام قهر کرده...»

جئون که این قضیه براش شبیه یه جوک بود، به شوخی گفت:
«اون دیگه چرا؟😂»

جین نفس عمیقی کشید و به خاطرات روزهای اخیر فکر کرد. بعد با یه کم تردید گفت:
«وقتی که بهش مشت زدم، یون‌سوک کلی بهم فحش داد. بعد گفت: "تو دیگه چجوری دوست‌پسری هستی؟ این چه کاری بود کردی؟" بعدش هم داداش پاشد، اونم جدا بهم فحش داد و گفت: "تا زنده‌ام نمیزارم خواهرم باهات باشه." الانم نمیدونم باید چه غلطی بکنم🥲...»
دیدگاه ها (۰)

part¹⁰⁵_زمان حال_دختر از خوشحالی زیاد بالا و پایین می‌پرید، ...

part¹⁰⁶جئون با قامت بلند و جذابیت همیشگی‌اش در کت و شلوار مش...

سه پاتر(درخواستی) P3

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط