در غیبت باد های مسموم
#در_غیبت_باد_های_مسموم
و توالی درخت و پرواز
شعر ناب بود
نمازی
که بر آسیاب ِ گندم های سرخ
برپا می شد
تا بر آوازدمِ صبح
گنجشک ها
شکر گزار انسان بودن مان باشیم
حال ،،،،
در هیچ ندای غرابی هم
دلگیر نیستیم
وبه سلامتی کدام
ساعتِ
انسان بودن
شعر می نوشیم
تا پیراهن های زردمان
و شال های سرخ
بهار را
به گنجشک ها هدیه دهند
انسانی که دیگر دستانش را حنا نمی بندد
و بوی آویشن
روح چهل تکه اش را
نوازش نمی دهد
میراث خوارِ
چشم کبودِ
کفتاران نبوده ایم
که بر
شعر شهیدمان
ضجه بزنند
نور را...
و توالی درخت و پرواز
شعر ناب بود
نمازی
که بر آسیاب ِ گندم های سرخ
برپا می شد
تا بر آوازدمِ صبح
گنجشک ها
شکر گزار انسان بودن مان باشیم
حال ،،،،
در هیچ ندای غرابی هم
دلگیر نیستیم
وبه سلامتی کدام
ساعتِ
انسان بودن
شعر می نوشیم
تا پیراهن های زردمان
و شال های سرخ
بهار را
به گنجشک ها هدیه دهند
انسانی که دیگر دستانش را حنا نمی بندد
و بوی آویشن
روح چهل تکه اش را
نوازش نمی دهد
میراث خوارِ
چشم کبودِ
کفتاران نبوده ایم
که بر
شعر شهیدمان
ضجه بزنند
نور را...
۳.۲k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.