بلند شد

بلند شد،
عینکش رو در اورد
و در مقابل جمعیتی که براش دست میزدن سر خم کرد.
اما وقتی سرش رو بالا اورد و نگاه عزیزش رو دید که با اغوش باز منتظره،
بی توجه به ادما،
بی توجه به دوربینا،
حتی بی توجه به عینک جدیدش که افتاد و شکست به سمت عزیزش دوید و خودشو تو اغوشش پرت کرد...
عزیزش برای دیدن این صحنه از ماموریت مهمی گذشته بود:)
و میدونید لحظه ای که عزیزشو بغل کرد چی گفت؟
گریه کرد و گفت:
_ما تونستیم ملودی من... ما انجامش دادیم!

*اینو نگه دارید چون یه نفر قول داده واقعیش‌ کنه:)
دیدگاه ها (۰)

پاهاتو جمع کن تهیونگ پدر کوسه....😔🎀🚬👀

زیبایی، زیبایی تو غیر قابل توصیفه‌ و حسم بهت بیشتر از کلمات ...

براممم بخریدددد😭🎀

من تموم زیبایی های دنیا را در وجود تو خلاصه کردم!زیبایی وجود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط