🎶🎶 یک میز
🎶🎶 یک میز
یک لیوان چای
...و تکّهای تداعی ِخاطره
- به شیرینی وُ طعم بوسهی پنهان !
...و جای خالی ِعاشقانههای شاعر ِدر من
میان کتابی که بیتحمّل از آغوش ناگشوده
- قافیه میبندد.....
خودم ؛ خودم را دعوت کردم !
بعید فرآموش ِاین شعر ِنانوشته شوی
که مصرعی تنهاییام را
پناه به گوشهی دنجی آوردی
تا حس ِهر هنگام بی تو بودنم را
- هجا سازی.
با سرانگشتانی قد کشیده
به نوازش ِگلهای سرخ کاشتهی کنار ِحوضِ فیروزهای.....
یک میز
یک لیوان چای
...و تکّهای تداعی تبسّم
برای من که دور از تو
- از ته مانده صبرم مینوشم......🎶🎶
#حجت-اشرف زاده
#گویا_فیروزکوهی
یک لیوان چای
...و تکّهای تداعی ِخاطره
- به شیرینی وُ طعم بوسهی پنهان !
...و جای خالی ِعاشقانههای شاعر ِدر من
میان کتابی که بیتحمّل از آغوش ناگشوده
- قافیه میبندد.....
خودم ؛ خودم را دعوت کردم !
بعید فرآموش ِاین شعر ِنانوشته شوی
که مصرعی تنهاییام را
پناه به گوشهی دنجی آوردی
تا حس ِهر هنگام بی تو بودنم را
- هجا سازی.
با سرانگشتانی قد کشیده
به نوازش ِگلهای سرخ کاشتهی کنار ِحوضِ فیروزهای.....
یک میز
یک لیوان چای
...و تکّهای تداعی تبسّم
برای من که دور از تو
- از ته مانده صبرم مینوشم......🎶🎶
#حجت-اشرف زاده
#گویا_فیروزکوهی
۱۳.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲