چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p42

تهیونگ: سلام جناب خوشحالم میبینمتون
ا.ت: هی بابا اینجوری اینو نبین این خیلی بیشعورهههه
تهیونگ: ا.ت!(اروم)
بازم مثل پسر خودمه
ا.ت: چی؟چرا؟من فقط بچتم اون نباشه
با این حرف هر دو زدن زیر خنده و پدر ا.ت دخترشو نوازش کرد
بزرگ نشدی
تهیونگ: خیلی خوشحاله وگرنه خوب بزرگ شده...به هر حال امشبو خوش بگذرونید
ا.ت: بابا بابا من بیام پیشت زندگی کنم؟
باید بیای دخترم...وسایلتو اوردی؟
ا.ت: اهوممممم
تهیونگ سری تکون داد و دور شد اصلا و اصلا جاش اونجا نبود...توی راه حس کرد عطر آشنایی رو فهمید اما تا به سمت بو برگشت کسی نبود

ا.ت ویو
پدر چشمامو گرفته بود و می‌شمرد....۴...۳....۲...۱...با یک دستاشو برداشت و چی؟...اون...کوک بود
کوک: ا..ا.ت؟
ا.ت: تو!
ا.ت این برادرته کوک...جونگکوک این خواهرته ا.ت
ا.ت: ولی...تو ...تو فامیلت لی نیست تو جئون هستی
مادرت وقتی ازم جدا شد فامیل خودشو روت گذاشت
جونگکوک: چطوری...تو گفتی امدی پدرتو ببینی..

پدر ا.ت دستی جلوشون تکون داد
بچها شما دوقلو بودید و ا.ت پیش مادرش رفت هرچند که جونگکوک هم باید کنار مادرش میرفت اما چون من معتاد بودم پسرمون برای حمایت ازم گذاشت...به لطف تو پسرم من ترک کردم و حالا خانوادمون جمع شدن...
ا.ت و جونگکوک: دوقلو!!!!
با این حرف همو بغل کردن که پدرش و جونگکوک گفتن
کوک و : مامانتونو نمیبینم
ا.ت: مامان....یه مدته فوت کرده(ناراحت)
...دلم براش تنگ شده بود
....
همون لحظه تهیونگ
تو ماشین بودم که کسی زد به شیشه ای‌نا بود

ای‌نا: یا تو دوباره دیدمت...
ته: اره
ای‌نا: اینجا چیکار میکنی..
ته: مفصله..تو چی؟
ای‌نا: پدرم گفت میخواد یه کسیو نشونم بده منم امدم

با این حرف تهیونگ شک کرد که نکنه ای‌نا با ا.ت رابطه ای داره چون قیافه ای‌نا و پدر ا.ت از نظرش تو یه حالت بودن شکش بیشتر قلقکش میدا تا همراه ای‌نا بره
ته: منم باهات میام
[تهیونگ و ای‌نا دقیقا موقع صحبت درمورد مادر ا.ت و کوک رسیدن]
[پنج تا جمله پایین همزمان گفته میشه]
تهیونگ: جونگکوک؟
ای‌نا: داداش؟!!
ا.ت: این دختره؟
ای‌نا امدی؟
جونگکوک: آبجی؟!
سانگ‌هو سرشو انداخت پایین
امروز وقتشه(اروم)بچها میدونم تعجب کردید ولی همه بشینید

همه با تعجب به حرف سانگ‌هو گوش دادان و نشستن و سانگهو با تهیونگ شروع کرد
کیم تهیونگ بودی....تهیونگ تو نمیتونی با ای‌نا بچرخی
ته: چرا؟
اون...خواهرته
با این حرف همه یک صدا گفتن چیییی؟هر کسی با گیجی نگاهی به ای‌نا و تهیونگ و سانگ‌هو انداخت
ا.ت: یعنی...
کیم تهیونگ مادر تو زن دوم من بود وقتی از پدرت طلاق گرفت با من ازدواج کرد
جونگکوک: بابا چی داری میگی چرا اینقدر این قضیه دارکه؟
من و پدر تهیونگ رفیقای جون جونی بودیم و مادر تو و ا.ت با مادر ای‌نا و تهیونگ هم رفیقای صمیمی بودن ما چهارتا همیشه با هم...
بی‌شرط🌚
دیدگاه ها (۲۱)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

برا کسایی که نفهمیدن رابطه افراد توی فیک تهیونگ چیه

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط