کجاست بارشی از ابرِ مهربانِ صدایت؟!
کجاست بارشی از ابرِ مهربانِ صدایت؟!
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
به قصّهی تو هم امشب درونِ بسترِ سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهیست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی، که جانِ من به فدایت!
چگونه میطلبی هوشیاری از منِ سرمست
که رفتهایم ز خود پیشِ چشمِ هوشرُبایت
هزار عاشقِ دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیالِ تو کس نیست
اگر هر آینه غیر از تویی نشست به جایت
#اربعین
#کربلا
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
به قصّهی تو هم امشب درونِ بسترِ سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهیست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی، که جانِ من به فدایت!
چگونه میطلبی هوشیاری از منِ سرمست
که رفتهایم ز خود پیشِ چشمِ هوشرُبایت
هزار عاشقِ دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیالِ تو کس نیست
اگر هر آینه غیر از تویی نشست به جایت
#اربعین
#کربلا
۵.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.