چند ساعته که دارم گوش میدم
چند ساعته که دارم گوش میدم
"اهنگ نیست که ؟"
نه...
"پس چی؟"
آخه...
"نفله جون بکن "
صدای برادرمو دوست دارم...
"خوب که چی ؟"
اه...... کاچان
"چیه ؟"
ایزوکو برادرمه
"خوب که چی؟"
اااا
"برادر تو دوست منم هست."
اره خوب
[ ایزوکا وقتی آین حرف باکوگو رو شنید بغض کرد]
"حوصلم سر رفته "
اه؟
"ایزوکا ی نفله "
های ( بله)
"بیا اینجا"
اه چرا ؟
"باید به تو جواب پس بدم؟"
نه
"پس جون بکن عجله کن بیا اینجا"
باشه
[ باگوکو کمر ایزوکا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد ایزوکا هم از خجالت سرخ شده بود]
"از دستم ناراحت شدی؟"
ها.....چی.....نه.....
"ببخشید!"
ها چی؟
"عذرخواهی منو قبول کن "
ها
[تو همین موقع که باگوکو کمر ایزوکو رو گرفته بود باکوگو صورت خودشو به صورت ایزوکا نزدید کرد]
ها کاچان
" ه"
] باکوگو ایزوکو را با آرامش بوسید و یه
عبادت طولانی بود]
" قبول میکنی؟"
اه چی رو قبول کنم
" عذرخواهی ی منو "
ها ....قبول میکنم
" حالا شد"
ها
"برو پیراهن سیاه ی منو بپوش "
ها چرا؟
"باید از دلت درارم "
چی رو ؟
"تو هنوز ازم دل خوری!"
ها نه
"چرا"
نه باور کن
"باورش مرام سخته "
ها
[بعد باکوگو ایزوکا را یه یک عبادت طولانی دعوت کرد😳🤲 ]
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خوب اینا از این بازم از اینا بزارم خودمم باشم؟
طولانی میزارم
فعلا بای
"اهنگ نیست که ؟"
نه...
"پس چی؟"
آخه...
"نفله جون بکن "
صدای برادرمو دوست دارم...
"خوب که چی ؟"
اه...... کاچان
"چیه ؟"
ایزوکو برادرمه
"خوب که چی؟"
اااا
"برادر تو دوست منم هست."
اره خوب
[ ایزوکا وقتی آین حرف باکوگو رو شنید بغض کرد]
"حوصلم سر رفته "
اه؟
"ایزوکا ی نفله "
های ( بله)
"بیا اینجا"
اه چرا ؟
"باید به تو جواب پس بدم؟"
نه
"پس جون بکن عجله کن بیا اینجا"
باشه
[ باگوکو کمر ایزوکا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد ایزوکا هم از خجالت سرخ شده بود]
"از دستم ناراحت شدی؟"
ها.....چی.....نه.....
"ببخشید!"
ها چی؟
"عذرخواهی منو قبول کن "
ها
[تو همین موقع که باگوکو کمر ایزوکو رو گرفته بود باکوگو صورت خودشو به صورت ایزوکا نزدید کرد]
ها کاچان
" ه"
] باکوگو ایزوکو را با آرامش بوسید و یه
عبادت طولانی بود]
" قبول میکنی؟"
اه چی رو قبول کنم
" عذرخواهی ی منو "
ها ....قبول میکنم
" حالا شد"
ها
"برو پیراهن سیاه ی منو بپوش "
ها چرا؟
"باید از دلت درارم "
چی رو ؟
"تو هنوز ازم دل خوری!"
ها نه
"چرا"
نه باور کن
"باورش مرام سخته "
ها
[بعد باکوگو ایزوکا را یه یک عبادت طولانی دعوت کرد😳🤲 ]
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خوب اینا از این بازم از اینا بزارم خودمم باشم؟
طولانی میزارم
فعلا بای
۲.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳